معنی کلمه قاعده اهم و مهم در دانشنامه اسلامی
قاعده اهم و مهم یا قانون اهمیت، به معنای تقدم حکم مهم تر در جایی است که بین دو حکم (مهم و مهم تر) تزاحم وجود دارد. بنابراین، هرگاه بین دو واجب تزاحم باشد، در مقام رفع تزاحم، در صورتی که یکی اهمیت بیشتری داشته باشد، مقدم می گردد و در صورت تساوی، مکلف در امتثال هر یک از آن دو مخیر است، مثل آن که دو نفر در حال غرق شدن باشند و مکلف فقط قادر به نجات یکی از آنان باشد، حال در صورتی که یکی از دو نفر، پدر نجات دهنده و دیگری فردی بیگانه باشد، نجات پدر مقدم است؛ ولی هر گاه هر دو بیگانه باشند، وی در نجات دادن هر یک از آنها مخیّر است. این راه حل را، قاعده تقدم اهم بر مهم می گویند.
معنای وجوب ترتبی
نکته:هر گاه به سبب قانون اهمیت، یکی از واجب ها بر دیگری مقدم شود، وجوب واجب دیگر، به عدم اشتغال مکلف به واجب اهم مشروط است؛ در این صورت، وجوب واجب مهم را وجوب ترتبی می نامند.
[ویکی اهل البیت] قاعده یا اصل اهم و مهم از جمله اصول عقلی است و زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مکلف در مقام عمل و در تزاحم ملاکات احکام دچار سر در گمی شود . و با کمک این اصل عقلانی چه بسا عمل حرامی واجب و یا واجبی حرام گردد .
اصل یا قاعده اهم ومهم، یکی از اصول و قواعد عقلی است و اگر در منابع نقلی نیز به آن تصریح یا اشاره شده است، جنبه ارشادی دارد نه تعبدی و مولوی. این قاعده عقلی یکی از اصول کلیدی در فقه اسلامی وابزاری کارآمد در دست مجتهدین است. براساس آن، چه بسا کاری که واجب است، حرام یا کاری که حرام است، واجب می شود. قاعده اهم مهم مربوط به موارد تزاحم ملاکات احکام در مقام عمل به آن هاست، یعنی مکلف نمی تواند به دو حکم شرعی اهم و مهم عمل کند و تنها بر انجام یکی از آن دو قادر است. در این جا باید به اهم عمل کند و مهم را فرو بگذارد. از باب مثال اگر نجات دادن جان فردی که در حال غرق شدن یا سوختن یا خطر دیگری است، جز با تصرف در مال دیگران بدون اذن و رضایت مالک امکان ندارد، تصرف مزبور که در شرایط عادی حرام است، در فرض مزبور مباح و بلکه واجب می شود. همین گونه است لمس کردن بدن زن نامحرم توسط مرد در صورتی که نجات جان او از خطر متوقف بر آن باشد. تشریح بدن مسلمان برای کشف علت بیماری خاصی و نجات بیماران از خطر مرگ و بیماری یا جلوگیری از آن در صورتی که از راه تشریح بدن غیرمسلمان غرض مزبور قابل تحصیل نباشد، فداکردن مصلحت فرد برای مصلحت عموم، مثال های دیگری از قاعده اهم و مهم و نقش آن در اجتهاد اسلامی است. (اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 21 و 139)
عقل در مواردی مناطات و علل احکام را کشف می کند و آن علل گاهی تغییر می کند. در این جا عقل کار خودش را انجام می دهد و شرع نیز با آن هماهنگ است. این یکی از چیزهایی است که تکلیف فقیه را با مقتضیات زمان مشخص می کند و آن جا که مصالح بشریت تغییر می کند و چیزی را ایجاب می نماید، دست فقیه را باز می کند. (همان، ج 2، ص 39)
حجیت شرعی عقل و سندیت آن در کشف احکام شرعی یکی از اسباب پیروزی های فقه اسلامی در ادوار گذشته است. (پانزده گفتار، ص 53) مبتنی بودن احکام اسلامی به یک سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینی، یعنی مربوط به انسان که در دسترس کشف عقل و علم بشر است امکان زیادی به مجتهد می دهد که به حکم خود اسلام، در شرایط مختلف زمانی و مکانی فتواهای مختلف بدهد و در واقع کشف کند که چیزی در یک زمان حلال است و در یک زمان حرام. در یک زمان واجب است و در یک زمان مستحب (اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 31))
روزنامه کیهان، شماره 20241 به تاریخ ششم تیرماه نود و یک صفحه 6 ، در دسترس پژوهشکده باقر العلوم ، بازیابی ششم اردیبهشت 1394