گاری چی

معنی کلمه گاری چی در لغت نامه دهخدا

گاری چی. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده گاری. آنکه با گاری اشیاء را حمل کند.، گاریچی. ( اِخ ) دهی است از دهستان ستخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 50 هزارگزی باختر اسفراین. جلگه ، معتدل ، دارای 4 تن سکنه. زبان کردی. آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات ، شغل اهالی زراعت است ، راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه گاری چی در فرهنگ عمید

رانندۀ گاری

معنی کلمه گاری چی در فرهنگ فارسی

کسی که گاری را میراند آنکه بوسیل. گاری اشیائ را حمل کند .
دهی از شهرستان بجنورد

جملاتی از کاربرد کلمه گاری چی

گروه تا شب مشغول هدایت گله زامبی است که بالاخره با تاریکی هوا نجواگرها دست به کار می‌شوند و به گروه و گاری حمله می‌کنند و افراد نیز مقاومت می‌کنند تا جایی که یکی از نجواگران باعث پنچر شدن گاری می‌شود و گروه به جنگل فرار می‌کند و نجوا گران با تبر باندهای صوتی را تخریب می‌کنند و دریل با بیسیم به گابریل می‌گوید که زامبی‌ها در حال برگشتن هستند و دریل تصمیم می‌گیرد که برای نجات اعضای تیم به میان گله برود و نجواگران را یک به یک شکار کنند.
اگر خائنی، مُدْبِری، ناکسی لئیمی، بدآموز گاری، خَسی
«مادر من در ماجرای نسل‌کشی ارمنی‌ها در یک گاری مخفی و به ایران آورده شده بود. در چنین شرایطی پدربزرگم به ایران می‌آید و پزشک آیت‌الله بروجردی می‌شود. به رغم تفاوت دین، این احساس امنیت را داشته‌اند. پدرم هم در شرایطی که عموهایش را در زندان‌های شوروی کشته بودند فرار می‌کند و به ایران می‌آید. به بروجرد می‌رود و عاشق مادرم می‌شود.»
و گفت: علامت فقر خوف فقر است. و گفت بلندترین پرهیز گاری تواضع است.