[ویکی فقه] نفاق در صحابه (قرآن). نَفَق، ایجاد سوراخى در زمین است که راه رهایى داشته باشد -همانند سوراخ موش - برخى افراد ناخالص و منافق، در میان صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله:۱. وَ مِمَّنْ حَوْلَکُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَیْنِ ثُمَّ یُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظِیمٍ. توبه/سوره۹، آیه۱۰۱. فرار برخى صحابه (منافق) از محضر پیامبر صلی الله علیه وآله با مخفى کردن خو در پشت دیگران، جهت شانه خالى کردن از مسئولیتهاى اجتماعى:لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِواذاً فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. نور/سوره۲۴، آیه۶۳. صحابه پیامبر در غزوه بدر، متشکّل از مؤمنان متّکى بر خدا و عناصرى منافق و نیز گروهى سست ایمان و بیمار دل:إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ . انفال/سوره۸، آیه۴۹. ...
جملاتی از کاربرد کلمه نفاق در صحابه
در ۱۵۷۲–۱۵۷۱ میلادی،[ت ق ۲۲] یک شمش طلا و یک شمش نقره در قلعه مفقود گردید. شاه تهماسب بدین خاطر چند تن از امیران را برای تحقیق به قلعه قهقهه فرستاد. فرمانده قلعه حبیببیگ استاجلو، اسماعیل میرزا را متهم به سرقت شمشها کرد. اسماعیل میرزا هم به سهم خود دختر او را مظنون دانست. حسینقلی خلفای روملو و ولیخلیفه شاملو از حامیان اسماعیل میرزا در جریان رویداد قلعه قهقهه بودند. نمایندگان استاجلو و بیش از همه خلیفه انصار قراداغلو پشتیبان حبیببیگ استاجلو بودند. رویداد قلعه قهقهه یک شکاف اختلافی بزرگ و به عبارت دیگر یک نفاق در سپاه قزلباش و نظام سیاسی اواخر پادشاهی شاه تهماسب ایجاد کرد. این چند دستگی در درگیریهای جانشینی شاه تهماسب به اوج خود رسید. این اتفاق باعث گردید بسیاری از مردم بتوانند علاقه قلبی خود را به شاهزاده زندانی آشکارا ابراز کنند.
کلام حق اگر از جیب خود برون آرم درآن کشد ز نفاق درون خط ابطال
هر که او یک سجده کردش گرچه کردش از نفاق در دو عالم عاقبت او خاصه ایزد شود
در شكل گيرى تاريخى جريان نفاق در صدر اسلام ميان شيعيان واهل تسنن اختلاف نظر وجود دارد. علت به وجود آمدن اين دو طرز تلقى نيز ريشه درتفاوت هاى نگرشى شيعه و سنى به حكومت بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله دارد.
پديده نفاق در مكه مستور بود و بستر و زمينه چندانى براى ظهور و شيوع نداشت ؛ زيرامسلمانان در اقليت و فاقد قدرت سياسى نظامى يا توانمندى اقتصادى بودند و همه امورقانونى ، اجرايى و قضايى به دست دشمنان اسلام بود و از اين رو سخنى از جهاد باكافران نيز نبود.
در ايـن چـند آيه مؤمنين را تذكر مى دهد به اينكه از بعضى صفات كه باعث نفاق در قلبمى شود بپرهيزند
پيغمبر غزو را عامل اصلاح اخلاق و عامل اصلاح نفس خوانده است و غير از اين باشد مىگويد يك شعبه از نفاق در روحش وجود دارد.
جريان نفاق در صدر اسلام از منظر تاريخى به چهار دسته تقسيم مى شود: 1. نفاق پيشاز هجرت 2. نفاق مدنى 3.نفاق مكى 4. نفاق بعد از ايمان همين تقسيم بندى ، انواع منافقين در طول تاريخ شيعه ، خاصه در عصر ما كه حكومت دينى با رجوع به مبانى صدر اسلام تشكيل شده است را نشان مى دهد كه ظرايف بسيارى در نسبت ميان اين چهار گروه و درجه خطرناكى آنها براى حكومت هاى دينى وجود دارد كه تعمق بيشترى را مى طلبد.
اما بعد: خداوند محمد صلّى اللّه عليه و آله را از ميان مردم برگزيد و با نبوتش بر وى كرامت بخشيد و به رسالتش انتخاب فرمود سپس در حالى كه او وظيفه پيامبرى را به خوبى انجام داد و بندگان خدا را هدايت و راهنمايى نمود به سوى خويش فرا خواند (وقبض روحش نمود) و ما خاندان ، اوليا، اوصيا و وارثان وى و شايسته ترين افراد نسبتبه مقام او از ميان تمام امت بوديم ، ولى گروهى اين حق را از ما گرفتند و ما نيز با علمو آگاهى بر تفوق و شايستگى خويش نسبت به اين افراد، براى جلوگيرى از هر فتنه و اختلاف و تشتت و نفاق در ميان مسلمانان و جلوگيرى از چيره شدن دشمنان بر آنچه پيش آمده بود، رضا و رغبت نشان داده و آرامش مسلمانان را بر حق خويش مقدم داشتيم . و اما اينك پيك خود را به سوى شما مى فرستم شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر دعوت مى كنم ؛زيرا در شرايطى قرار گرفته ايم كه ديگر سنت پيامبر (يكسره ) از ميان رفته و جاى آن را بدعت فرا گرفته است ، اگر سخن (دعوت ) مرا بشنويد به راه سعادت وخوشبختى هدايت تان خواهم كرد، درود و رحمت و بركت خدا بر شما باد!
فرمود: علاقه نسبت به رياست و ثروت سبب روئيدن نفاق در قلب و درون خواهد شد،همانطورى كه آب و باران سبب روئيدن سبزيجات مى باشند.
سفاهت اهل نفاق در تمثيل مزبور لحاظ شده است و آن اين كه منفذ گوش را بستن و فروبردن انگشتان در آن براى نشنيدن غرش رعب آور رعد، تا حدودى قابل باور است ، ليكن انگشت به گوش گذاشتن براى نجات از صاعقه ، تاثيرى ندارد، زيرا صاعقه آسمانى با برخورد خود، همه هستى شخص مصاب ژ را يك جا مى سوزاند و دست و گوش را، هم زمان خاكستر مى كند.
قرار داد همه بر تمرد و عصیان نفاق در دل ناپاکشان گرفته قرار
از ساغر محبت دلهای بی نفاق در بزم سینه سیر چراغان الفت است
ايـن اسـت صـورت ايـن عـمـل قـبـيـح و نـتيجه اين نفاق در عالم آخرت . پناه مى برم به خداتعالى از شر زبان و نفس اماره خود. والحمدلله اءولا و آخرا.
وَ إِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ اصل کلمه، لمن یبطّئ است، و این لام که بر سر کلمت است، و نون مشدّد که بآخر است تحقیق مبالغت را است، یعنی که خواهد بود این لا بدّ. این آیت در شأن عبد اللَّه ابی آمد، سر منافقان، و او را در جمع مؤمنان گرفت بآنچه گفت: وَ إِنَّ مِنْکُمْ، از بهر آنکه اظهار کلمه اسلام کرد، اگر چه نفاق در باطن داشت، و در تحت حکم مسلمانان شد در ظاهر. و نیز گفتهاند که: این خطاب از جهت نسب و جنسیّت با وی رفت، نه از جهت ایمان، که وی از روی نسب و جنسیّت از ایشان بود، و از روی ایمان نه از ایشان بود.