( خبر آمدن ) خبر آمدن. [ خ َ ب َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) اطلاع آمدن. از مطلبی آگهی بدست آمدن. مطلع شدن : بعاقبت خبر آمد که مرد ظالم مرد بسیم سوختگان زرنگار کرده سرای.سعدی.مه دو هفته اسیرش گرفت و بند نهاد دوهفته رفت که از وی خبر نیآمد بیش.سعدی ( خواتیم ).یا مسافر که درین بادیه سرگردان شد دیگر از وی خبر و نام و نشان می آید.سعدی ( بدایع ).
معنی کلمه خبر امدن در فرهنگ فارسی
( خبر آمدن ) اطلاع آمدن از مطلبی آگهی بدست آمدن .
جملاتی از کاربرد کلمه خبر امدن
با وجود شکست اسفندیار، ابوالغازی خان برادرش به تحریک شماری از بزرگان نسا، ابیورد و درون[یادداشت ۳] بهواسطهٔ نزدیکی مذهبی با ازبکان، رهسپار تسخیر این سرزمینها شد. محبعلی سلطان فرزند بکشخاناستاجلو حاکم نسا و اغورلوسلطان حاکم درون، از ترس ازبکان فرار کردند و مردم آن نواحی بنا به مذهب خود به استقبال ابوالغازیخان رفتند. خبر آمدن ابوالغازیخان و تصرف قلاع و رفتن به سمت قلعهٔ ابیورد به گوش زمانبیک ناظر و تفنگچی آقاسی رسید که به آن حدود رفتند. ابوالغازیخان از نسا به سمت قلعهٔ ابیورد آمد، جمشید سلطان گرجی حاکم قلعه ابیورد آنجا را استحکام داده در تدارک سپاه بود که خبر آمدن منوچهرخان (فرزند قرچقایخان حاکم مشهد) و بیرامعلی سلطانبیات حاکم نیشاپور و احمدسلطان چگینی حاکم سبزوار رسید که خود را به ابیورد رسانیدهاند. ابوالغازیخان از این خبر متزلزل شده، به سمت نسا رفت و در راه با قزلباشها رو به رو شد که جنگی درگرفت. قزلباشها حملات شدید علیه وی انجام دادند که در نهایت، ابوالغازی تاب مقاومت نیاورده، فرار کرده و غنائم بسیاری به دست قزلباشها افتاد. در این درگیری حدود ۳ تا ۴ هزار نفر از نیروهای ازبک کشته یا اسیر شدند. خسرو خان بیگلربیگی استرآباد و علی یارخان گرایلی خود را به معرکه رسانیدند. ابوالغازی نیز به سمت خوارزم عقبنشینی کرد. شاه صفی پاداشی بابت این پیروزی به تمام امرای این جنگ داد.
نخستين برنامه پسر مرجانه ، شناسايى فعاليت هاى سياسى مسلم ، دستيابى به نقاط قوت و ضعف نهضت و آنچه در اطراف حضرت مى گذشت بود. براى انجام اين ماءموريت ،((معقل )) غلام ابن زياد كه فردى زيرك ، باهوش و آگاه به سياست نيرنگ بود،برگزيده شد. پسر مرجانه به او سه هزار درهم داده و دستور داد با اعضاى نهضت تماس بگيرد و خود را از موالى كه اكثر آنان به دوستى اهل بيت شهرت داشتند معرفى كند و بگويد كه بر اثر شنيدن خبر آمدن نماينده حسين (عليه السّلام ) به كوفه براى گرفتن بيعت ، به اين شهر پاگذاشته است و همراه خودپولى دارد كه مى خواهد آن را در اختيار مسلم بگذارد تا از آن براى پيروز شدن بر دشمن سود جويد.
لذا اصحاب پيامبر اكرم از نظر ايمان و اعتقاد در يك درجه نبودند بعضى از آن ها در راه خدا جان مى دادند و پيامبر را در جبهه جنگ تنها نمى گذاشتند انما المؤمنون الذين آمنواباللّه و رسوله و اذا كانوا معه على مر جامع لم يذهبوا حتى يستاءذنوه (642) امّابعضى از اصحاب پيامبر به خاطر رسيدن به مسايل مادى ، پيامبر را در مراسم نماز جمعه تنها گذاشتند. و اذا راؤ ا تجارة او لهواانفضّوا اليها و تركوك قائما(643) در شاءننزول اين آيه مى خوانيم : وقتى بعضى از مسلمانان خبر آمدن كاروان تجارتى را شنيدند نماز جمعه را ترك كردند و به سوى كاروان تجارتى رفتند.
اول اين كه : مشركين ايمانى به انبياى گذشته و كتب ايشان نداشتند، تا عليه ايشان احتجاج شود به اينكه معارف قرآن از توحيد و معاد و غيره در كتب انبياى ديگر نيز بوده ،به خلاف معنايى كه ما كرديم ، كه اين اشكال متوجه آن نمى شود، براى اينكه در اين صورت آيه شريفه به مشركين خبرى غيبى مى دهد و مى فرمايد اگر در اين كتاب شك داريد برويد و از اهل كتاب بپرسيد، چون خبر آمدن اين كتاب ، در كتب انبياى گذشته موجوداست و اين خود دلها را ناگزير مى كند به اينكه قرآن را بپذيرند.
دو نفرى را كه بعدها ضميمه حجر و يارانش كردند، كمى ديرتر به مرج العذراءرسانده بودند. ماءمورى كه خبر آمدن آنان را به شام مى برد، با حجر ديدار كرد. حجركه در غل و زنجير بود، گفت : به معاويه بگو كه خون هاى ما حرام و كشتن ما نارو است ،به ما امان دادند، كسى از مسلمانان را نكشته ايم كه خونمان به قصاص ريخته شود!
يكى از شاهزادگان حضرموت به نام عبدالله بن ثوبه چون خبر آمدن بُسر را شنيد درقلعه خويش پناه گرفت ، بُسر با لطايف الحيل و مكر و خدعه او را از حصار بيرون آوردو دستور قتل او را صادر كرد.
24- رجوع شود به ذكر خبر آمدن گروه ثقيف به مدينه در امتاع الاسماع مقريزى ص492.
خبر آمدن یار دلم خرم کرد لیک نا آمدنش حال مرا درهم کرد
در هجر میدهی خبر آمدن به من دانستهای که صعبتر انتظار ازان
مظلوميت از آنجا شروع شد كه مردم كوفه در ظاهر پيشنهاد رهبرى و قيام را به حضرت امام حسين عليه السلام دادند، چقدر نامه هاى پياپى به حضرت نوشتند و در آن نامه ها ضمنگلايه از حكومت هاى سابق و جنايات آنها اظهار داشتند: ما رهبرى نداريم ، به طرف ما بيا،شايد خداوند بخاطر شما ما را بر حق گرد آورد، ما با حاكم شهر در جمعه و عيد همراه نمى شويم ، همين كه خبر آمدن شما بما برسد، حاكم شهر را به طرف شام بيرون مى كنيم ،
چو می کند خبر آمدن مرا بیهوش چرا به کلبه من بی خبر نمی آیی؟
خبر آمدن ابوالغازیخان به سمت محبعلی سلطان حاکم نسا و اغورلو سلطان حاکم درون و تصرف قلاع و رفتن به سمت قلعهٔ ابیورد به گوش رسید. زمانبیک ناظر و تفنگچی آقاسی را با عساکر منصوره به آن حدود رفتند. اسفندیار سلطان برادر عبوالغازیخان با سپاهی به حوالی مرو رسیده پیغامهای به عاشورخان حاکم مرو فرستاد تا شاید بتواند او را از قلعه بیرون بیاورد. بالاخره عاشورخان قلعه را به محافظان سپرده و با سپاه قزلباش به بیرون آمدند، در برابر اسفندیار خان به مبارزه پرداختند. عاشورخان در این جنگ پیروز شده، اسفندیار خان فرار کرد. ابوالغازیخان از نسا به سمت قلعه ابیورد آمد، جمشیدسلطان گرجی حاکم آنجا قلعه را استحکام داده در تدارک سپاه بود که خبر آمدن منوچهرخان حاکم مشهد و بیرامعلی سلطانبیات حاکم نیشابور و احمدسلطان چگینی حاکم سبزوار رسید که خود را به ابیورد رسانیدهاند. ابوالغازیخان از این خبر متزلزل شده، به سمت نسا رفت و در راه با قزلباشها رو به رو شد که جنگی دیگری درگرفت.. قزلباشها حملات شدید علیه وی انجام دادند که در نهایت، ابوالغازی تاب مقاومت نیاورده، فرار کرده و غنائم بسیاری به دست قزلباشها افتاد. خسرو خان بیگلربیگی استرآباد و علی یارخان گرایلی خود را معرکه رسانیدند. ابوالغازی نیز به سمت خوارزم عقبنشینی کرد.
ثعلبه دخترى به نام حمصانه داشت . چون خبر آمدن پدرش را شنيد،دوان دوان به سوى او شتافت . همين كه پدر را با آن حالت ديد اشك تاءثر از ديدگانفرو ريخت و گفت : اى پدر! اين چه وضعى است كه مشاهده مى كنم ؟
زاغیار شنیدم خبر آمدن یار چون در کشم این شربت آغشته به سم را
وی از او پرسید: چگونه پیش از پیروزی مرا نامه بنوشتی؟ گفت: از آن رو که امیر مومنان(ع)، خبر آمدن ترا بگفته بود و خبر بهر وی خواند.