تمکین کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تمکین دادن. مدح. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || وقع گذاشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : از بس مکان که داده و تمکین که کرده اند خشنودم از کیای ری و، ازکیای ری.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 454 ).دگر روز آمدش پویان به درگاه ببوی آنکه تمکینش کند شاه.سعدی. || فرمان بردن. اطاعت کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : یارت نکند بمهر تمکین ای دل او نیست حریف مهره برچین ای دل از یار سخن مگوی چندین ای دل خیز از سرش و خموش بنشین ای دل.خاقانی.سختی ایام باشد بر تنک عقلان گران کی کند دیوانه سرشار تمکین سنگ را.صائب ( از آنندراج ).کوهسارم صرفه نتوان برد درافغان زمن می کند تمکین خود هرکس کند تمکین مرا.صائب ( ایضاً ).|| قبول کردن. رخصت دادن. پذیرفتن : اما این شغل را شرایط است اگر بنده آن شرایط درخواهد تمام و خداوند تمکین کند همه این خدمتکاران بر من بیرون آیند و دشمن من شوند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 147 ).
معنی کلمه تمکین کردن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - فرمان بردن اطاعت کردن . ۲ - قبول کردن پذیرفتن .
جملاتی از کاربرد کلمه تمکین کردن
زنان همچنان میتوانستند تقاضای طلاق (هلشن یا ابیزاری) دهند و یک گواهی طلاق دریافت کنند. یک مرد میتوانست زن خود را در صورت نازا بودن، زنا کردن (گاداری) سحر و جادو (جادوگی)، عدم انجام وظایف ضروری، عدم تمکین و رعایت نکردن دوره حبس در حین قاعدگی، طلاق دهد.
نگردد لنگر تمکین حریف ناله عاشق به هویی بیستون را دشت پیما می توان کردن
۸ بهمن آن سال برابر بود با آغاز ماه رمضان، و خمینی در آن ایام به مردم ایران پیشنهاد کرد که در آن سال، مراسم نماز جماعت و سخنرانی در مساجد تعطیل شود و مردم برای اعلام انزجار از شاه و برنامههای او، دست به مبارزات منفی بزنند. در روز عید فطر همان سال، خمینی برای مردمی که از راههای دور و نزدیک به دیدار او آمدهبودند سخنرانی مهمیکرد و در آن شاه را به تمکین در برابر اسلام و علماء فراخواند. شاه نیز در ۲۳ اسفند آن سال در سخنانی تند، کسانی را که همهپرسی را تحریم کردهبودند به سرکوب و شدت عمل تهدید کرد. خمینی بهمنظور پیشگیری از اقدامات شاه و گستراندن دامنهٔ انقلاب به لایههای مختلف جامعه و نیز به نشانهٔ اعتراض نسبت به تصمیمات دولت، نوروز سال جدید، یعنی ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کرد. این تصمیم که طی بیانیهای انتشار یافت، گام مهم دیگری از جانب او در جهت همراه کردن مردم در مخالفت با شاه محسوب میشد.
در صورت عدم تمکین زن و بروز نشوز، زن حق خود را در دریافت نفقه از دست میدهد. همچنین حق قسم او از میان میرود و مرد میتواند از مضاجعه (همخوابی) با او خودداری کند، یا او را تنبیه کند. همه صاحب نظران مسلمان تنبیه زن را در حدی جایز میدانند که هیچ گونه آسیبی مانند جراحت، سیاهی، کبودی و حتی قرمزی به بدن او وارد نشود به گفتهٔ صاحب شرائع علامه حلی، مرد در صوریتکه نشوز از حالت ظهور به فعلیت رسیده باشد و از مراحل پند و دوری کردن از بستر گذشته باشد و نشوز دیگر فعلیت یافته باشد از برای مرد جایز است به زدن او، هر چند در اول دفعه باشد و اکتفا میکند بان قدری که امید برگشتن او دارد، مادامی که آن زدن بخون نیندازد بدن او را، و تغییر ندهد رنگ او را
در نظام حقوقی ایران شوهر حق دارد در صورت نشوز زن به دادگاه خانواده مراجعه و از دادگاه در خواست صدور «گواهی الزام به تمکین» کند. هرچند این عمل مورد انتقاد واقع شده چون اجبار به تمکین و جلوگیری از نشوز کاری نیست که نیروی قضایی و امنیتی توان اجرای آن را داشته باشند. حکم دادگاه و نیروی پلیس توانایی همبستر کردن زن با شوهرش را ندارند و جسورانهترین کاری که یک مأمور میتواند انجام دهد انتقال اجباری زن به خانهٔ شوهر است. اما برای نگهداشتن او در خانه و اجبار او به اطاعت و خوشرویی با همسر دادگستری ابزاری ندارد.