ترشیدگی بی نشان

معنی کلمه ترشیدگی بی نشان در فرهنگستان زبان و ادب

{flat sour spoilage, flat sour, F.S.S.} [علوم و فنّاوری غذا] نوعی فساد در مواد کنسروی که براثر فعالیت باکتری ها ایجاد می شود، ولی گاز تولید نمی شود و درنتیجه دو سر قوطی صاف و بدون بادکردگی است

جملاتی از کاربرد کلمه ترشیدگی بی نشان

از وی نشان چگونه دهد کس که ساخت محو در بی نشان نشان خود و بی نشان برفت
عشق تا جان ما نشانه نکرد خبر از بی نشان نشد پیدا
چون جمالی است بی نشان جاوید نتوان یافت جز نهانی باز
بی نشان است آن ره بیچون کی کند عزم آن سفر هر دون
مسافران طریقت، که راه حق رفتند نشان دهند که جز ذات بی نشان کس نیست
شهرهای ناپیدا یکی از رمان‌های ایتالو کالوینو است که در سال ۱۹۷۲ منتشر شد. این کتاب نخستین بار (۱۳۶۸) توسط ترانه یلدا با عنوان شهرهای نامرئی و بعد توسط بهمن رییسی دهکردی با عنوان شهرهای ناپیدا و فرزام پروا با عنوان شهرهای بی نشان به فارسی برگردانده شده‌است.
در حالی که از طرف همکاران سابق طرد شده و متفقین دنبالش بودند، هیملر تلاش کرد پنهان شود. او مقدمات کار را آماده نکرده بود، تنها به یک دفترچه پرداخت جعلی تحت نام گروهبان هاینریش هویتزینگر مجهز بود. در ۱۱ می همراه گروهی کوچک به جنوب رفت بی‌آنکه مقصد مشخصی داشته باشد. آن‌ها تا نئوهوس (Neuhaus) ادامه داده و آنجا متفرق شدند. چند روز بعد او توسط انگلیسی‌ها دستگیرشده و در ۲۳ می‌به اردوگاه تفتیش ۳۱ غیرنظامی آورده شد. افسر نگهبان بازجویی روتین را شروع کرد. هیملر هویت خود را آشکار کرد. او به مقر سپاه دوم انگلیس در لونبورگ برده شده و تحت معاینه پزشکی قرار گرفت. دکتر سعی داشت دهان هیملر را نگاه کند، ولی او دهان نگشود و سر را کشید. هیملر کپسول سیانور را جوید و به زمین افتاد. در ۱۵ دقیقه او مرده بود. کمی بعد، جسد هیملر در گوری بی نشان در نزدیکی لونبرگ دفن شد.
بکجا روم چه گویم ز رخش نشان چه جویم که برون ز بی نشانی ندهد کسی نشانش
تا بی نشان کشم نفسی بر هوای خویش چون گردباد محو کنم نقش پای خویش
وصل ممکن نیست ای غافل چه می‌خواهی ز دهر گشتن آگه از نشان بی نشانی مشکل است
علی مقدادی اصفهانی فرزند اوست و از نویسندگان شیعه معاصر است که در اسفند سال ۱۳۸۸ در تهران درگذشت و در خراسان دفن شد.[نیازمند منبع] وی شرح حال پدرش را در کتاب نشان از بی نشان‌ها آورده است.
هر کس به بی نشان ز نشان راه برده است داند دل رمیده کجا سیر می کند
عیان بی عیان گفتم نشان بی نشان گفتم نزاری ترک جان گفتم کنون در بند جانانم