[ویکی فقه] اقرار فرعون به توحید (قرآن). آیاتی از قرآن در باره اقرار موجودات به یگانگی خداوند اختصاص یافته است. از آن جمله اقرار فرعون به یگانگی خداوند است. فرعون در حال هلاکت و غرق شدن به توحید اقرار نمود.وجـوزنا ببنی اسرءیل البحر فاتبعهم فرعون وجنوده بغیـا وعدوا حتی اذا ادرکه الغرق قال ءامنت انه لا الـه الا الذی ءامنت به بنوا اسرءیل وانا من المسلمین. (سرانجام) بنی اسرائیل را از دریا(رود عظیم نیل ) عبور دادیم و فرعون و لشکرش از سر ظلم و تجاوز، به دنبال آنها رفتند هنگامی که غرقاب دامن او را گرفت، گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم! »در واقع هنگامی که پیشگوییهای موسی یکی پس از دیگری بوقوع پیوست و فرعون بیش از پیش از صدق گفتار این پیامبر بزرگ آگاه شد، و قدرت نمایی او را مشاهده کرد، ناچار اظهار ایمان نمود، به امید اینکه همانگونه که" خدای بنی اسرائیل " آنها را از این امواج کوه پیکر رهایی بخشید، او را نیز رهایی بخشد، لذا می گوید: به همان خدای بنی اسرائیل ایمان آوردم!.ولی بدیهی است چنین ایمانی که به هنگام نزول بلا و گرفتار شدن در چنگال مرگ اظهار می شود، در واقع یک نوع ایمان اضطراری است، که هر جانی و مجرم و گنهکاری دم از آن می زند، بی آنکه ارزشی داشته باشد و یا دلیل بر تکامل و حسن نیت و صدق گفتار او گردد.به همین جهت خداوند او را مخاطب ساخت و فرمود: " اکنون ایمان می آوری در حالی که قبل از این طغیان و گردنکشی و عصیان نمودی، و در صف مفسدان فی الارض و تبهکاران قرار داشتی"
جملاتی از کاربرد کلمه اقرار فرعون به توحید
جان رسته ازین قالب صد لون به است دل جسته ازین نفس چو فرعون به است
به نفست گرچه فرعونیست ور پیدا شود فرعون به خود نپسندی اندر خدمت او را غیر هامانی
اگرچه رومیان نسبت به یونانیان رفتار خصمانهتری نسبت به مصریان داشتند، ولی برخی سنتهای قدیمی ادامه یافت، مثلاً شماری از امپراتوران روم خود را در قامت فرعون به تصویر میکشیدند – اگرچه نه به اندازهٔ بطلمیوسیها. این امپراتوران خارج از مصر زندگی میکردند و وظایف تشریفاتی پادشاهی مصر را انجام نمیدادند. مناسبات اداری و دیوانسالاری محلی به سبک رومی درآمد و راه برای ترقی بومیان مصری بسته شد.
فرعون به غضب درآمد. موسى بر او سيلى زد و چند تار موى ريش بلند فرعون را كند وخنديد.(107) فرعون اين را به فال بد گرفت . بياد حرفهاى منجم افتاد. گفت كهاين همان كودك است . لذا تصميم گرفت او را فورا بكشد. آسيه گفت : طفلان شيرخواررشد عقلى ندارند و اشتباهات آنان قابل گذشت است ، اگر باور ندارى او را بيازماى .فرعون گفت : چگونه ؟! آسيه گفت : يك ظرف از آتش و يك ظرف از ياقوت سرخ و يكظرف خرما حاضر كنيد. اگر دست به خرما و ياقوت برد، او داراىعقل و خرد است و بايد او را كشت . سفارشات آسيه انجام يافت . موسى را در ميان ظرفهاىآتش و ياقوت و خرما گذاشتند، موسى در ابتدا به سوى ياقوت رفت ، ولىجبرئيل دست او را گرفت و به سوى آتش كشاند، انگشت موسى سوخت و آن را بر دهانگذاشت ؛ زبانش نيز سوخت . از اين جهت بود كه در تلفظ حرف سين او فتورى روى داد.و در آنجا كه مى گويد پروردگارا! برادرم هارون از من فصيح تر و بليغ تر است ،به همين خاطر است .
هزار نفس ز بیم هلاک خود فرعون به خنجر ستم و تیغ کین فکند از پا
روايت شده كه شيطان ، به درگاه فرعون آمد، و در را كوبيد، فرعون گفت : كوبندهدرب كيست ؟ شيطان گفت : اگر خدا بودى ، مى فهميدى چه كسى درب را مى كوبد،فرعون گفت : اى ملعون داخل شو، شيطان گفت : ملعونى بر ملعونى وارد مى شود، پسداخل شد، فرعون به او گفت : چرا بر آدم سجده نكردى تا رانده درگاه خدا و مورد لعن خداواقع نشوى ؟ در جواب گفت 6 چون مانند تو در صلب آدم بود، فرعون به او گفت : آيابدتر از من و از خودت بر روى زمين سراغ دارى ؟شيطان در جواب گفت : انسان حسود از منو از تو بدتر است 7 چون حسد عمل نيك انسان را مى خورد، همچنانكه آتش هيزم را مى خوردو مى سوزاند.(38)
به همین منظور رابطه بسیار خوبی با سیاستمداران بانفوذ و اشراف ثروتمند مصر برقرار کرد و موفق شد نظر تمام کاهنان مصری را نیز جلب کند. حتشپسوت به دلیل موقعیت گسترده سیاسی، مذهبی و نظامی، خود این امکان را داشت که در بالاترین مراسم مذهبی شرکت کند. در همین رفتوآمدهای مذهبی با کاهنان اعظم بود که توانست اعتماد آنها را جلب کرده و پشتیبانی آنان را برای رسیدن به مقام فرعون به دست آورد.
4. نمونه ديگرى از شيوه داستان در داستان را در سوره مؤ من (غافر) مى بينيم . در اينسوره قرآن آن فراز از داستان موسى (ع ) را برجسته كرده است كه مؤ منآل فرعون به دفاع از موسى (ع ) برمى خيزد و به همين خاطر سوره نيز به نام قهرمانداستان است ، چرا كه داستان (مؤ من ) است و به مبارزات او اشاره دارد و به سخنرانيشدر دربار فرعون در دفاع از موسى (ع ) پرداخته است . قرآن ضمننقل داستان (مؤ من )، به داستان يوسف (ع ) به طور مختصر و موجز از زبان (مؤ من )مى پردازد و مجددا و مجددا داستان ادامه پيدا مى كند.
(رواياتى درباره مراد از شفع و وتر، تسميه فرعون به ذى الاءوتاد، آورده شدنجهنم ، آمدن خدا، و...)
ببر ای عشق چو موسی سر فرعون تکبر هله فرعون به پیش آ که گرفتم در و بامت
با سیه دل ید بیضا چه تواند کردن؟ زنگ کفر از دل فرعون به موسی نرود
فرعون به موسى عليه السّلام بر چسپ ديوانگى مى زند
تـعـبـيـر بـه (شـيـعـتـه ) نشان مى دهد كه از موسى از همان زمان ارتباطهائى با بنىاسرائيل برقرار كرده بود و گروهى پيرو داشت و احتمالا آنها را براى مبارزه با دستگاهجبار فرعون به عنوان يك هسته مركزى برگزيده بود.
موسی و فرعون به مهد همند احمد و بوجهل به عهد همند
امام صادق عليه السلام فرمود: انگشت هاى دست مومنآل فرعون به هم چسبيده و بى حركت بود. او در موقع سخن گفتن ، بدون احساس ضعف وانكسار، دست معيوب خود را به سوى مردم دراز مى كرد و مى فرمود: از فرستادگان خداپيروى كنيد.
گرچه فرعون به در ریش مرصع دارد او حدیث چو در موسی عمران چه کند
(رواياتى درباره مراد از شفع و وتر، تسميه فرعون به ذى الاءوتاد، آوردهشدنجهنم ، آمدن خدا، و...)