اتمام حجت ابراهیم

معنی کلمه اتمام حجت ابراهیم در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اتمام حجت ابراهیم (قرآن). حضرت ابراهیم علیه السلام با آوردن دلایل روشن با قومش اتمام حجت کردند.
الم یاتهم نبا الذین من قبلهم قوم نوح وعاد وثمود وقوم ابرهیم واصحـب مدین والمؤتفکـت اتتهم رسلهم بالبینـت فما کان الله لیظـلمهم ولـکن کانوا انفسهم یظـلمون. (آیا خبر کسانی که پیش از آنان بودند به اینان نرسیده ؟ خبر قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و شهرهای زیر و رو شده (قوم لوط) که پیامبرانشان برای آنان دلایل روشن آوردند (ولی نپذیرفتند) ؛ خدا بر آن نبود که به آنان ستم ورزد ، ولی آنان بودند که همواره بر خود ستم می کردند .)

جملاتی از کاربرد کلمه اتمام حجت ابراهیم

واكنش دولت ايران نسبت به سخنان معاون وزارت امور خارجه عراق - (نعمة النعمه ) كه آنرا يك اتمام حجت به شمار مى آورد - سريع و قاطع بود.
يعنى ما هيچ ملتى و فردى را قبل از اين كه به او اتمام حجت شده باشد و حقيقت براى اوبيان و روشن شده باشد معذب نخواهيم كرد. علماىاصول مى گويند: اين آيه تاءييد مى كند قاعده (قبح بلابيان ) را ببينيد، اگر دراين آيه اين طور آمده بود كه : ( ما عذبنا همقبل ان نبعث رسولا) ، فقط حكايت مى كرد كه ما در گذشتهقبل از اين كه پيغمبرى را مبعوث بكنيم قومى را عذاب نكرديم . در آن وقت مى گفتيم كهخدا از گذشته خبر داده است و نمى گويد كه در آينده اين چنين است ، نمى گويد: ما هميشهاين جور هستيم . ولى وقتى كه با اين تعبير بيان مى كند كه : ( ما كنا معذبين حتى نبعثرسولا ) هرگز چنين نبوده ايم ، يعنى خلاف مقام الوهيت و ربوبيت است كه قومى رامعذب بكند قبل از آنكه اتمام حجت كافى به آن قوم شده باشد.
بزگترين دليل بر اين كه حسين عليه السلام به قتلگاه رفت و ابدا قصد سلطنت ورياست نداشت اين است كه حسين عليه السلام با آن علم و سياست و تجربه كه در عهدپدر و برادر در مقاتلت با بنى اميه حاصل نموده بود مى دانست كه با عدم موجودىاسباب خود و آن همه اقتدار يزيد مقاومت با او ممكن نيست . ديگر آنكه حسين عليه السلامبعد از پدر پيش ‍ گويى از كشته شدن خود مى نمود و از آن ساعتى هم كه از مدينه حركتكرد بى پرده به آواز بلند مى گفت كه من براى كشته شدن مى روم و به جمع همراهانخود همين را محض اتمام حجت بيان مى كرد كه هر كس به طمع جاه ومال با او بيعت كرده ترك همراهى او را گيرند و ورد زبانش اين بود: من راه قتلگاه درپيش دارم .

امام عليه السلام پس از سخنرانى دوم ، عمرسعد را خواست و او با اينكه از اين ملاقات اكراه داشت و نمى خواست با آن حضرت مواجه گردد بالا خره به جلو آمد و حسين بن على عليهم ا السلام براى آخرين بار با وى اتمام حجت نمود و خطر و عواقب وخيم اقدام وتصميم او را در باره جنگ با آن حضرت بدو تذكر داد 

خداوند بزرگ ، انبياى برگزيده خود را به منظور اقامه برهان و اتمام حجت خود بهقدرتى مافوق قدرت بشرى مجهز ساخته است كه در وقت لزوم ، در راه هدايت و ارشاد مردم از آن بهره گيرند.

165 - پيامبرانى كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از اين پيامبرانبر خدا حجتى باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است .
395- اتمام حجت على (ع ) با ابوبكر بعد از رحلت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و نشستن ابوبكر بر مسند خلافت ،روزى على (عليه السلام ) با ابوبكر ملاقات كرد و به عنوان اعتراض به او فرمود: ظلمت و فعلت يعنى : ظلم كردى و بر مسند خلافت نشستى ابوبكر گفت : ازكجا معلوم مى شود كه امروز من ظلم كرده باشم ورسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شما را شايسته خلافت دانسته نه مرا!!
هلاكت هر قومى بعد از اتمام حجت با آنان بوده است  
در قرآن آمده است که قوم عاد مدتی در ناز و نعمت به سر می‌بردند، ولی مست غرور و غفلت شدند و از قدرتشان برای ستم و استعمار و استثمار دیگران بهره گرفتند، آیین بت‌پرستی را بر پا نمودند و به هنگام دعوت پیامبرشان هود با آن همه کوششی که در پند و اندرز و روشن ساختن اندیشهٔ آنان و اتمام حجت نسبت به ایشان داشت نه تنها کمترین توجهی نکردند بلکه به خاموش کردن ندای او برخاستند.

اين تعبير ممكن است اشاره به آن باشد كه آنها تصور نكنند، در اين جهان از قبضه قدرت خداوند خارجند، خود او مى خواهد آنها را براى آزمايش و اتمام حجت و مقاصدى ديگر آزادبگذارد، و همين متاع قليل به آنها نيز از سوى او است ، و چقدر متفاوت استحال اين گروه كه ذليلانه و بالاجبار به عذاب غليظ الهى كشانده مى شوند با آنها كه تمام وجودشان در اختيار خدا است و چنگ به عروة الوثقى زده اند، در دنيا پاك و نيكوكارزندگى مى كنند و در آخرت در جوار رحمت الهى متنعمند.