اتقوا من غضب ال

معنی کلمه اتقوا من غضب ال در لغت نامه دهخدا

اتقوا من غضب الحلیم. [ اِت ْ ت َ قو م ِ غ َ ض َ بِل ْ ح َ ] ( ع جمله فعلیه امری ) از خشم بردباران پرهیز کنید :
بر آن منگر که دریا رام باشد
بر آن بنگر که بی آرام باشد.( ویس و رامین ).تو از بردباران بدل ترس دار
که از تند در کین بتر بردبار.اسدی.کمان تا فزونتر بود خم پذیر
فزون باشدش سختی زخم تیر.اسدی.

جملاتی از کاربرد کلمه اتقوا من غضب ال

پس يونس عليه السلام عرض كرد: پروردگارا من غضب نكرده ام بر ايشان مگر از براى آنكه مخالفت تو مى كنند و نفرين نكردم بر ايشان مگر وقتى كه معصيت تو كردند، پس بعزت تو سوگند مى خورم كه بر ايشان مهربان نخواهم شد هرگز و نصيحت مشفقانه ايشان را نخواهم كرد بعد از آنكه ايشان در اين مدت كافر شدند به تو و تكذيب منكردند و انكار پيغمبرى من نمودند، پس عذاب خود را بر ايشان بفرست كه ايشان هرگزايمان نمى آورند.

ابن عباس مى گويد: گفتم : يا اميرالمومنين ! اگر اجازه مى دهى و بر من غضب نمى كنىسخن بگويم !
فرمود: براى آنكه مداهنه كردند با اهل معاصى و براى غضب من غضب نكردند (374).

عرض كرد: يا على ! مرا رها كن تا بشارتى ديگر به تو دهم . وقتى او را رها كرد گفت :يا على ! آن روزى كه خداوند آدم عليه السلام را خلق كرد، ذريه او را از پشتش خارج نمودكه به شكل موجوداتى ريز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب كرد: آيا من پروردگار شما نيستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعداز آن ، ميثاق از حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو راشناختند و تو همه را شناختى . اينك هر كس بگويد تو را دوست دارم . او را مى شناسى وهر كس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمين زد. شيطان گفت : ياعلى ! بر من غضب نكن و از روى من بلند شو، تا تو را بشارت ديگرى دهم . فرمود: من ازتو بيزارم و لعنتم بر تو باد. عرض كرد: به خدا قسم اى پسر ابوطالب ! هر كس باتو دشمنى مى كند، من در وجود و نطفه او شركت كردم ، آلت خود خود را در رحم مادرش داخل نمودم . بعد عرض كرد: يا على ! آيا آن آيه قرآن را قرائت كرده اى كه مى فرمايد:شركت كن در اموال و اولادشان ؟!(545)

امام صادق عليه السلام فرمود: من غضب عليك من اخوانك ثلاث مرات فكميقل فيك شرا فاتخذه لنفسك صديقا هر كدام از برادران دينيت سه بار نسبت به تو عضبناك و خشمگين شد، ولى سخن ناروائى درباره ات نگفت مى توانى دست دوستى بسويش دراز كنى و طرح رفاقت با او بريزى .

ترک نگهش مرا طلب کرد نادیده خطا، به من غضب کرد
این خطاب هیبت است که اللَّه تعالی با شقی بصفت هیبت سخن گوید و شقی کلام حق بهیبت شنود و حق را بصفت غضب بیند، و یک دیدار حق بصفت غضب صعب‌تر است از هزار ساله عقوبت بآتش دوزخ، نعوذ باللّه من غضب اللَّه و سخطه.

پس حق تعالى وحى فرستاد بسوى او كه : در ميان ايشان زنان حامله واطفال نابالغ و مردان پير و زنان ضعيف و ضعيفان كم عقل هستند، و منم خداوند حكم كننده عادل و پيشى گرفته است رحمت من بر غضب من و عذاب  نمى كنم خردان را به گناه بزرگان قوم تو، اى يونس ! ايشان بندگان من و آفريده هاو خلق كرده هاى منند در شهرهاى من و روزى خواران منند و مى خواهم كه تاءنى و رفق ومدارا نمايم با ايشان و انتظار مى كشم كه شايد توبه كنند، و تو را بر ايشان مبعوث كرده ام كه حافظ و نگهبان ايشان باشى و مهربانى كنى نسبت به ايشان به سبب  خويشى كه با ايشان دارى ، و تاءنى و مدارا كنى با ايشان براى راءفت پيغمبرى ، وصبر كنى بر بديهاى ايشان به سبب بردبارى رسالت و از براى ايشان به مدارا  نساختى و به طريقه پيغمبران و شفقتهاى ايشان با اين گروه سلوك نكردى ، و اكنون كه صبرت كمى كرده و خلقت تنگ شده است بى تاءمل عذاب از براى ايشان مى طلبى ، بنده من نوح صبرش بيش از تو بود بر قوم خود و صحبتش با ايشان نيكوتر و تاءنى وصبرش بيشتر شود و عذرش تمامتر بود، پس من غضب كردم از براى او در وقتى كه غضب  كرد از براى من و مستجاب كردم دعاى او را در وقتى كه مرا خواند.

پيامبر فرمود: پس ما صبر مى كنيم و كسى از قريش را مثله نكرد. امّا ابوقتاده زمانى كهكار قريش را نسبت به حمزه ديد، حركت كرد و از قريش انتقاد نمود. پيامبر به او اشارهكرد بنشين ، تا اين كه سه مرتبه اين موضوع تكرار شد. سپس پيامبر فرمود: اىابوقتاده ! بدرستى كه قريش ‍ امانتدار هستند؛ هر كسى از آنها كار خلافى مرتكب شود،خداوند او را به خاطر گمراهيش سركوب مى نمايد و اميد است كه عمر تو طولانى شود ومدّت كوتاهى ، عمل تو همراه اعمال آنها و كار تو همراه كار آنها خواهد بود. اگر نبود كهقريش عاقبت خوبى ندارند، به آنها خبر مى دادم به آن مقامى كه نزد خدا دارند. ابوقتادهگفت به خدا قسم اى رسول خدا (ص ) من غضب نكردم ، مگر به خاطر خدا زمانى كه آنگونه عمل كردند. پيامبر فرمود: راست مى گويى : (بئس القوم كانوا لنبيّهم )؛ بدقومى براى پيامبرشان بودند.(111)
هارون با يك دنيا اندوه و تاءسف گفت برادر جان ! گريبان مرا مگير و بر من غضب مكن ،اين مردم مرا ضعيف شمردند و به سخن من اعتنا نكردند و نزديك بود مرا بكشند، تو با اينرفتار خود زبان دشمنان را به روى من باز مكن . من ترسيدم اگر اقدام به جنگ كنم توبگوئى كه ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى .
(قال الصادق عليه السلام : من غضب عليك ثلاث مرات فلميقل فيك سوء فاتخذه لك خلا. (970) )
7. امام صادق عليه السلام : من غضب عليك من اخوانك ثلاث مرّات فلميقل فيك مكروها فاعدّه لنفسك (160) هر كس از برادران دينى سه مرتبه بر تو خشمكرد و سخنى كه تو را بد آيد بر زبان جارى نكرد او را براى خود دوست اختيار كن .