طرطوشی

معنی کلمه طرطوشی در لغت نامه دهخدا

طرطوشی. [ طُ ] ( ص نسبی ) منسوب به طرطوشه ، آخرین شهر از بلاد مسلمانان در اندلس است. ( سمعانی ).
طرطوشی. [ طُ ] ( اِخ )محمدبن الولیدبن محمد القرشی الفهری ، کنیتش ابوبکر،معروف به طرطوشی و نیز مشهور به ابن ابی رندقه. وی ادیبی است از فقهای حفاظ. نشو و نمای وی در طرطوشه ( واقع در شرق اندلس ) بود و در آن شهر فقه آموخت ، سپس بسوی عراق ، مصر، فلسطین و لبنان سفری کرد و در اسکندریه سکونت گزید و چندان در آن شهر مشغول تدریس گردید تا عمرش سر آمد. مردی زاهد بود و به هیچ چیز دنیا دلبستگی نداشت. از کتب او یکی سراج الملوک است که چاپ شده است. دیگر تعلیقه ای است در خلافیات محتوی بر پنج جزء. دیگر کتابی که به روش احیاءالعلوم غزالی نوشته. دو کتاب دیگر یکی بنام برالوالدین و دیگری بنام الفتن نیز به وی نسبت داده اند. ( اعلام زرکلی ج 3 ص 999 ).
حاجی خلیفه درباره سراج الملوک وی آرد:
این کتاب در مواعظ و اندرزهایی است که از سیر پیمبران و آثار اولیاء و پندهای دانشمندان و حِکم حکماء ونوادر خلفاء گرد آورده و به زیباترین ترتیب آن را به رشته تألیف آورده است ، به نحوی که پس از پایان یافتن آن هر پادشاهی که وصف آن بشنید فرمان داد تا ازآن نسخه بردارند و هر وزیری که از وجود آن آگاه شد،نسخه ای از آن را با خود همراه میداشت و در دیباچه کتاب امیر ابوعبداﷲ اموی را یادآور شده است و این کتاب محتوی بر شصت وچهار باب میباشد. ( کشف الظنون ). و صاحب معجم المطبوعات گوید: کتاب مذکور نوبتی بسال 1289هَ. ق. در مطبعه بولاق مصر و نوبتی در مطبعه وطنیه به اسکندریه بسال 1299 هَ. ق. و به حاشیه آن نیزالتبر المسبوک فی نصیحةالملوک تصنیف غزالی و نوبتی هم در حاشیه مقدمه ابن خلدون بسال 1306 هَ. ق. و هم بسال 1319 در مطبعه خیریه مصر به طبع رسیده است. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1239 ). و رجوع به ابن ابی رندقه و محمدبن الولید و عیون الانباء ج 2 ص 143 و تاریخ الخلفا ص 289 و شدالازار ص 252 و فهرست غزالی نامه و وفیات الاعیان ج 2 صص 53 - 54 شود.

معنی کلمه طرطوشی در فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به شهر طوطوشی از مردم طرطوشه .
محمد ابن الولید ابن محمد القرشی الفهری کنیتش ابوبکر معروف بطرطوشی و نیز مشهور بابن ابی رندقه .

جملاتی از کاربرد کلمه طرطوشی

دربارهٔ درگذشت بزرگمهر در منابع فارسی و عربی دورهٔ اسلامی، نظرات گوناگونی نقل شده‌است، اما برخی مانند فردوسی، ثعالبی، دینوری، ابن اسفندیار و نویسندهٔ ناشناس مجمل‌التواریخ از درگذشت بزرگمهر یادی نکرده‌اند. دسته‌ای دیگر از نویسندگان درگذشت بزرگمهر را به‌سبب اعدام او دانسته‌اند و چرایی آن را در روایت‌های گوناگون تغییر مذهب وی برشمرده‌اند. طرطوشی در سراج‌الملوک و بیهقی در تاریخ بیهقی، گزارش مُثله‌کردن یا گردن‌زدن بزرگمهر به اتهام گرایش به مسیحیت را آورده‌اند. مسعودی سبب اعدام او را گرایش به مانویت می‌داند. سرچشمهٔ این گمان و پندار که بزرگمهر تغییر مذهب داده و همین، سبب اعدامش شده، دو گزارش است: نخست گزارش مسعودی دربارهٔ اعدام بزرگمهر در پادشاهی خسرو پرویز پس از نبرد او با بهرام چوبین است که این روایت با گزارش‌های تاریخی همخوانی ندارد. دوم گزارش زین‌العابدین شیروانی است که می‌گوید در کتابی از برزوی اصفهانی — از شاگردان بزرگمهر — چنین آمده که بزرگمهر بر آیین فریدون و آموزه‌های کیخسرو بوده و کیش زرتشت — که دین رسمی روزگار ساسانی بوده — را پاس نمی‌داشته‌است.
خسرو انوشیروان پس از رسیدن به سلطنت به چهار پادوسبان چهار ناحیه کشور نامه‌هایی نوشت. طبری ترجمه عربی نامه او را به پادوسبان آذربایجان و آبی جمله از نامه او را به مرزبانان خراسان نقل کرده‌اند. ابن ندیم در فهرست کتاب‌های مواعظ و آداب و حکم ایرانیان از کتابی با عنوان «کتاب خسرو به سران کشور دربارهٔ سپاسگزاری» یاد می‌کند. راغب اصفهانی و طرطوشی بخشی از نامه قیصر و پاسخ کسری (ظاهراً خسرو انوشیروان) را نقل کرده‌اند که در آن قیصر از خسرو در مورد چگونگی چهار چیز سؤال کرده و خسرو به آن‌ها پاسخ گفته‌است. شاید اشاره به کتابی باشد که ابن ندیم عنوان آن را چنین یاد کرده‌است: «کتاب دربارهٔ این که ملک روم فیلسوفانی به را به شاه ایران فرستاد و در آن باره موضوعاتی از حکمت سؤال کرد.» همچنین ابن ندیم در همین فصل از نامه‌ای که خسرو (احتمالاً خسرو انوشیروان) به مروزان (مرزبان) نوشته و پاسخ او بدان، نام برده‌است.