بلعمیان

معنی کلمه بلعمیان در لغت نامه دهخدا

بلعمیان. [ ب َ ع َ ] ( اِخ ) خانواده بلعمیان در قرن چهارم هجری یکی ازمعروف ترین خاندانهای علم و ادب خراسان بود و اسم ایشان در آن زمان نماینده فضل و خرد و دانش پروری رجال بزرگ ایران بوده است. و از این خاندان دو تن شهرتی بسزا دارند یکی ابوالفضل محمدبن عبداﷲ و دیگری ابوعلی محمدبن محمدبن عبداﷲ. رجوع به ابوالفضل بلعمی و به بلعمی ( ابوعلی.... ) و شرح احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 503 ومقدمه تاریخ بلعمی چ وزارت فرهنگ شود :
بوقت دولت سامانیان و بلعمیان
چنین نبود جهان با نهاد و سامان بود.کسائی.

جملاتی از کاربرد کلمه بلعمیان

خاندان بلعمی یا بلعمیان از خاندان‌های ایرانی اهل خراسان بودند که در زمان سامانیان در حفظ و بالندگی فرهنگ ایرانی و زبان فارسی کوشش‌های بسیاری کردند و علاوه بر مقام علمی، مناصب وزارت و سرداری سپاه را نیز برعهده داشتند. کلمهٔ بلعمی منسوب به «بلعم» شهری از دیار روم یا «بلعمان» جایی به روستای لاسجرد مرو خراسان است. از میان افراد خاندان بلعمی، ابوالفضل بلعمی و ابوعلی بلعمی -صاحب کتاب تاریخ بلعمی- نامی‌تر از دیگران‌اند. نفیسی می‌گوید در حق ایشان اشتباهات در میان بوده است. بعضی پدر و پسر را با هم مشتبه کرده‌اند زیرا که هر دو را نام محمد بوده است و برخی دو برادر دانسته‌اند و حال آنکه پدر و پسر بوده‌اند. ابوالفضل مرد ادیب و بسیار کافی بود و ابوعلی پسر وی در عالم و ادب از وی بزرگتر به‌شمار می‌رود و مخصوصاً در زبان فارسی یکی از بزرگان ایران بوده و شعر فارسی نیز می‌سروده است.