عیسی نفس. [ سا ن َ ف َ ] ( ص مرکب ) عیسی دم. مسیحادم. دارای دمی چون دم عیسی جان بخش. ولی کامل که مرده را زنده کند. ( آنندراج ). آنکه دمی مانند عیسی دارد و مرده را زنده کند وبیمار را شفا دهد. ( فرهنگ فارسی معین ) : زآن رای کآن برادر عیسی نفس زده دولت نصیب خواهر مریم مکان شده.خاقانی.ور ملک باشم بر آن عیسی نفس سبحه پروین نشان خواهم فشاند.خاقانی.ز چندان حکیمان عیسی نفس بلیناس فرزانه را برد و بس.نظامی.
معنی کلمه عیسی نفس در فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه دمی مانند عیسی دارد و مرده را زنده کند و بیماران را شفا دهد : ولی کامل .
جملاتی از کاربرد کلمه عیسی نفس
ای نزل عطای تو ز خوان انا املح عیسی نفسان مایده خوار این لب نان را
با لعلت ای عیسی نفس کآب حیاتست آن وبس ظلم است اگر بر یاد کس نام مسیحا بگذرد
مریم عیسی نفس بلقیس جمشید اقتدار عصمت دنیا الدنیا خداوند جهان دلشاد شاه
دوش رسید از بر عیسی دمی چون دم عیسی نفسان مرهمی
به بالین تو آن عیسی نفس میآید ای میلی که از شوق قدومش، مرده صدساله برخیزد
خوانده روح قدسی او را موسی عیسی نفس گفته عقل علوی او را عیسی موسی بیان
بیمار شدم صد ره و عیسی نفس من یکبار نشد با من بیمار، مصاحب
بی کس تر ازین عاشق دل خسته کسی نیست عمری ست که بیمارم و عیسی نفسی نیست
یا شمال از دم عیسی نفسی بویی یافت کز نسیم خوش او در تن من جان آید
هر زنده دلی دل ز مسیحا نفسی یافت آنرا نفسی نیست که عیسی نفسی نیست