معنی کلمه عنابه در لغت نامه دهخدا
عنابة. [ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) آبی است در بلاد کلاب در همواریهای غَوْط و رُمة. بین آن و فید شصت میل فاصله است. و گویند آن بین توز و سمیراء قرار دارد و علی بن حسین زین العابدین ( ع ) در آنجا سکونت می کرد. ( از معجم البلدان ).
عنابة. [ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه. در اینجا برکه ای است ازآن ِ ام جعفر که در سه میل پس از قباب ، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده. آب آن شور و غلیظ است. و گویند که عنابة، کوه کوچک یا صخره بزرگی ( قارة ) است در پایین «رُوَیثة» بین مکه و مدینه. ( از معجم البلدان ).