عنابه
معنی کلمه عنابه در لغت نامه دهخدا

عنابه

معنی کلمه عنابه در لغت نامه دهخدا

( عنابة ) عنابة. [ ع ُن ْ نا ب َ ] ( ع اِ ) یک دانه عناب. یکی عناب. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عناب شود. || بار پیلو. ( منتهی الارب ).
عنابة. [ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) آبی است در بلاد کلاب در همواریهای غَوْط و رُمة. بین آن و فید شصت میل فاصله است. و گویند آن بین توز و سمیراء قرار دارد و علی بن حسین زین العابدین ( ع ) در آنجا سکونت می کرد. ( از معجم البلدان ).
عنابة. [ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه. در اینجا برکه ای است ازآن ِ ام جعفر که در سه میل پس از قباب ، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده. آب آن شور و غلیظ است. و گویند که عنابة، کوه کوچک یا صخره بزرگی ( قارة ) است در پایین «رُوَیثة» بین مکه و مدینه. ( از معجم البلدان ).

معنی کلمه عنابه در دانشنامه عمومی

عنابه ( به عربی: عنابة ) شهری در استان عنابه واقع در کشور الجزایر است که در سال ۱۹۹۸ میلادی ۳۴۸٫۵۵۴ نفر جمعیت داشته و جمعیت آن در سال ۲۰۰۵ میلادی به ۳۸۳٫۵۰۴ نفر رسیده است. نام قدیم این شهر بونه بوده است.
معنی کلمه عنابه در دانشنامه عمومی
جملاتی از کاربرد کلمه عنابه

جملاتی از کاربرد کلمه عنابه

سپس مى فرمايد: به همين جهت درباره آن اختلاف شده ، بعضى آن را گندم و برخى انگورو برخى نيز عناب دانسته اند؛ فلذلك اختلف الحاكون بذكرها؛فقال بعضهم : بره و قال آخرون : هى عنبه وقال آخرون : هى عنابه .
دائره البونی (به عربی: دائرة البوني) یک ناحیه در الجزایر است که در استان عنابه واقع شده‌است.
آن را که بکار تو عنایت نبود نیک همواره عنان دل در چنگ عنابه
سپس مى فرمايد: به همين جهت درباره آن اختلاف شده ، بعضى آن را گندم و برخى انگورو برخى نيز عناب دانسته اند؛ فلذلك اختلف الحاكون بذكرها؛فقال بعضهم : بره و قال آخرون : هى عنبه وقال آخرون : هى عنابه
برحال (به عربی: برحال) یک شهرداری در الجزایر است که در استان عنابه واقع شده‌است.
ذراع اریش یک منطقهٔ مسکونی در الجزایر است که در استان عنابه واقع شده‌است.
سرایدی (به عربی: سرایدی) یک شهرداری در الجزایر است که در استان عنابه واقع شده‌است. سرایدی ۷٬۶۲۶ نفر جمعیت دارد.
حجار (به عربی: الحجار) یک شهرداری در الجزایر است که در استان عنابه واقع شده‌است.