عصمتی

معنی کلمه عصمتی در لغت نامه دهخدا

عصمتی. [ ع ِم َ ] ( ص نسبی ) منسوب به عصمة و عصمت. باعصمت. دارای عصمت و حفاظ. رجوع به عصمت و عصمة و عصمتیان شود.
عصمتی. [ ] ( اِخ ) دختر قاضی سمرقند. از زنان شاعر فارس بود و اشعار نیکویی بزبان فارسی دارد. ( از اعلام النساء از مشاهیر النساء محمد ذهنی ).

معنی کلمه عصمتی در فرهنگ فارسی

دختر قاضی سمرقند از زنان شاعر فارس بود و اشعار نیکویی بزبان فارسی دارد

جملاتی از کاربرد کلمه عصمتی

از جود بی دریغت بخشای بندگان را یا عصمتی در اول، یا توبه ای در آخر
اوریون فیلمی ایرانی ساختهٔ علی زمانی عصمتی با موضوع از دست دادن بکارت یک دختر در یک جامعه بسته و سنتی است. این فیلم در شهر یزد فیلم‌برداری شده و در پنجاه و چهارمین جشنواره فیلم لندن دو بار به نمایش گذاشته شد.
عصمتی که مر شما را در تنست آن ز عکس عصمت و حفظ منست
تو شمع عصمتی به شب ظلم در بتاب تو ابر رحمتی به سر خلق بر ببار
سید حسن عصمتی (متولد ۱۳۴۶، تربت حیدریه) قاری قرآن، قرآن‌پژوه ایرانی و رایزن فرهنگی ایران در سنگال است. وی همچنین به مدت چهار سال (۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰) رایزن فرهنگی ایران در تونس بود. او همچنین مسلط به زبان عربی و فرانسوی است.
از عصمتیان تو چه گویم دشنام به تو نمی‌توان داد
لیک چون عصمتی بوَد در راه نتوان رفت باز پیش گناه
لیک آمد عصمتی دامن‌کشان وین که لغزیدی بد از بهر نشان

پرده شرم و نقاب عصمتی در کار نیست چشم ما صد پرده از قربانیان حیران ترست