شمعچه. [ ش َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) شمع خرد استصباح را. ( یادداشت مؤلف ). || تیر کوچک که زیردیوار یا سقف شکسته نهند نیوفتادن آنرا. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شمع شود. || کبریت که به جای چوب ماده شمعی دارد. شمع سخت خرد که بر سر آن گوگرد باشد و چون کبریت بکار برند. ( یادداشت مؤلف ).
جملاتی از کاربرد کلمه شمعچه
بزد آتش و شمعچه ای بر فروخت مگر بوریا بود لختی بسوخت