دکله

معنی کلمه دکله در لغت نامه دهخدا

( دکلة ) دکلة. [ دَ ل َ ] ( ع اِ ) دکلة من صِلّیان ؛ بقیه ای از صلیان که گیاهی است دشتی ، یا پاره ای از آن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
دکلة. [ دَ ک َ ل َ ] ( ع اِ ) گِل سیاه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || لای تنک. ( منتهی الارب ). گِل رقیق. ( از اقرب الموارد ). || گروهی که به سلطان گردن ننهندجهت عزت خود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
دکله. [ دَ ک ِ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) پیراهن اطفال. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). || به هندی ، جامه ای است پنبه دار که بالای رختها پوشند، خاصه در روز جنگ. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی ). کژآکند :
که عیان شد به خلعت دکله
که نهان شد به چارقب طلا.نظام قاری ( دیوان ص 19 ).به جد جامه در کار کنده بودم که دست از این صنعت چون آستین دکله کوتاه کنم. ( نظام قاری ، دیوان ص 130 ).بر آن اقتصار کردند که دستش چون آستین دکله کوتاه کنند تا دیگری کالای خاص مردم نبرد. ( نظام قاری ، دیوان ص 143 ).

جملاتی از کاربرد کلمه دکله

آیزاک دیویس در حدود سال ۱۷۵۸ در میلفورد هیون در ولز متولد شد. او جاشویی بود که در شونر آمریکایی فیر امریکن کار می‌کرد. این کشتی چند دکله توسط توماس هامفری متکالف هدایت می‌شد و یک کشتی بزرگتر به نام النورا را همراهی می‌کرد. کار آنها تجارت خز توسط دریا، دریای از شمال غربی اقیانوس آرام تا چین بود.