معنی کلمه درع پوش در لغت نامه دهخدا درع پوش.[ دِ ] ( نف مرکب ) درع پوشنده. پوشنده درع. زره پوش. زره دار. || ( ن مف مرکب ) زره پوشیده. پوشیده. بازره. پوشیده به درع. ملبس به درع : مهش مشکسای و شکر می فروش دو نرگس کمانکش دو گل درع پوش.اسدی.دو ره پیل سیصد چو دریا بجوش ز برگستواندار و از درع پوش.اسدی.نشسته جوانمردی اطلس فروش ز خاکستر پیرزن درع پوش.نظامی.
جملاتی از کاربرد کلمه درع پوش بد آتش ز هر حلقه ی درع پوش زبانه زبانه برآورده جوش دو ره پیل سیصد چو دریا به جوش ز برگستوان دار و از درع پوش همه بد گهر زاده ی تیره هوش سپردار و خنجر زن و درع پوش هجوم آور شد آنسان لشکر غم که می نیز از حبابش درع پوش است گهی تیغ گیری و گاهی عصا گهی درع پوشی و گاهی ردا به هر زورقی لشگری نابکار همه درع پوش و همه ترک دار سپاه خدا درع پوش آمدند چو دریا همه درخروش آمدند