جحدم

معنی کلمه جحدم در لغت نامه دهخدا

جحدم. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) غیرمنسوب و صحابی است. ( از منتهی الارب ). او را با نبی اکرم ( ص ) صحبتی بوده است. و روایت کند که رسول ( ص ) گفت : «هرکس گوسفند خود را بدوشد و پیراهن و کفش خود را وصله کندو با نوکر خود غذا خورد و مایحتاج خود را خودش از بازار بخانه برد، از تکبر مبرا میگردد». ولی سند روایت ضعیف است. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
جحدم. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) ابن فضالة الجهنی. ابن مندة از طریق فرزندان مترجم روایت کند که بخدمت رسول ( ص ) رسید و حضرت در حق وی دعا کرد ولی در سند روایت اشخاص مجهولی وجود دارند. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
جحدم.[ ج َ دَ ] ( اِخ ) جذیمی. از طایفه بنی جذیمه است. اموی در المغازی از ابن اسحاق آرد: وی از مردم بنی جذیمه است که به اسلام درآمدند. واقدی گوید: او از کسانی است از بنی جذیمة که بدست خالدبن ولید بقتل رسیدند. ولی واقدی تنها کسی است که او را جزء کسانی که بقتل رسیده اند آورده است. ( از الاصابة فی تمییز الصحابة ).
جحدم. [ ج َ دَ ]( اِخ ) حمسی. درباره او روایتی نقل شده که بخدمت رسول ( ص ) آمد و حضرت در حق وی دعا کرد. ممکن است این شخص همان جحدم جهنی باشد و روایت مذکور از دو طریق نقل شده باشد. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.

جملاتی از کاربرد کلمه جحدم

آنگاه حضرت به عمويش عباس فرمود: براى خلاصى خودت و برادرزاده ات عقيل بن ابى طالب و نوفل بن حارث وهم پيمانت عتبة بن جحدم يكى از بنى حارث بنفهر، از قيد اسارت ، ((فديه )) بده تا شما را آزاد گردانم . عباس ابا نمود و گفت : مناز قبل مسلمان بودم و از ترس كفار ايمانم را مخفى نگه داشته بودم ، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداوند به حال تو آگاه است ، اگر راست مى گويى خدا به تو اجرخواهد داد، ولى ما از تو فديه مى خواهيم .