معنی کلمه جحدم در لغت نامه دهخدا
جحدم. [ ج َ دَ ] ( اِخ ) ابن فضالة الجهنی. ابن مندة از طریق فرزندان مترجم روایت کند که بخدمت رسول ( ص ) رسید و حضرت در حق وی دعا کرد ولی در سند روایت اشخاص مجهولی وجود دارند. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.
جحدم.[ ج َ دَ ] ( اِخ ) جذیمی. از طایفه بنی جذیمه است. اموی در المغازی از ابن اسحاق آرد: وی از مردم بنی جذیمه است که به اسلام درآمدند. واقدی گوید: او از کسانی است از بنی جذیمة که بدست خالدبن ولید بقتل رسیدند. ولی واقدی تنها کسی است که او را جزء کسانی که بقتل رسیده اند آورده است. ( از الاصابة فی تمییز الصحابة ).
جحدم. [ ج َ دَ ]( اِخ ) حمسی. درباره او روایتی نقل شده که بخدمت رسول ( ص ) آمد و حضرت در حق وی دعا کرد. ممکن است این شخص همان جحدم جهنی باشد و روایت مذکور از دو طریق نقل شده باشد. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة شود.