معنی کلمه تفقهون در دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
فقه (۲۰ بار)
جمله (كل له اواب ) جمله اى است استينافى كه تسبيح كوهها و مرغان را كه قبلا ذكر شده بود بيان مى كند، و معنايش اين است كه : هر يك از كوهها و مرغان (اواب ) بودند، يعنى بـسـيـار بـا تـسـبيح به سوى ما رجوع مى كردند، چون تسبيح يكى از مصاديق رجوع به سـوى خـداست . البته احتمال بعيدى هست در اينكه ضمير (له ) به داوود برگردد. اين را هم بايد دانست كه تاءييد خداى تعالى از داوود (عليه السلام ) به اين نبوده كه كوهها و مـرغـان را تسبيح گو كند؛ چون تسبيح گويى اختصاص به اين دو موجود ندارد، تمامى مـوجودات عالم به حكم آيه (و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم )تـسـبـيـح مـى گـويند بلكه تاءييدش از اين بابت بوده كه تسبيح آنها را موافق و هماهنگ تسبيح آن جناب كرده و صداى تسبيح آنها را به گوش وى و به گوش مردم مى رسانده ،- كـه گفتار ما در معناى تسبيح موجودات براى خدا سبحان در تفسير آيه (44) سوره اسـرى ، گـذشـت و گـفـتـيـم كـه تـسـبـيـح آنـهـا نـيـز بـه زبـان قال است ، نه به زبان حال .
در بـحـثـهـاى گـذشـته مكرر گفتيم كه از كلام خداى تعالى چنين ظاهر مى شود كه تمامى مـوجودات داراى علم هستند، از آن جمله در تفسير آيه (و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكنلا تـفـقـهـون تـسـبـيـحـهـم ) بـود، كـه گفتيم جمله (و لكن لا تفقهون تسبيح آنها را نمىفـهـمـيد) بهترين دليل است بر اينكه منظور از تسبيح موجودات ، تسبيح ناشى از علم وبـه زبـان قـال اسـت ، چـون اگـر مـراد زبان حال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، ديگر معنا نداشت بفرمايد: شما تسبيح آنها را نمى فهميد.
(فـسـيـقـولون بـل تـحسدوننا) - يعنى متخلفين بعد از اينكه اين درخواستشان كه به دنـبـال آنـهـا حركت كنند پذيرفته نشود خواهند گفت : شما به ما حسد مى ورزيد. و در جمله(بـل كـانـوا لا يـفـقـهـون الا قـليـلا)، پـاسـخـى است از اينكه گفتند شما به ما حسد مى ورزيـد، ولى ايـن جـواب را صـريـحـا مـتـوجـه خـود آنـان نـكـرد و نـفـرمـود:(بل لا تكادون تفقهون ...)، شما حرف به خرجتان نمى رود، بلكه فرمود ايشان حرفبه خرجشان نمى رود، و اين بدان جهت بوده كه حرف به خرجشان نمى رفته ، و در مقامى كـه قرآن ادعاء مى كند كه آنها چنين هستند، ديگر معنا ندارد روى سخن را به خود آنان كند،لذا خـطـاب را مـتـوجـه رسـول خـدا كـرد و فـرمـود:(بل كانوا لا يفقهون الا قليلا).
اگر موجود مكلف مختارى همانند انسان نبود، ضلالت و غضب نيز وجود نداشت ؛ تنها انسان است كه راه را كج مى كند و گرنه همه موجودات در صراط مستقيم و پيوسته درحال عبادت و تسبيح خدا هستند: و ان من شى ء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم (1181)، اءلم تر اءن الله يسبح له من فى السموات و الاءرض و الطيرصافات كل قد علم صلاته و تسبيحه (1182) ، و ما من دابة فى الاءرض و لاطائر يطير بجناحيه الا اءمم اءمثالكم ما فرطنا فى الكتاب من شى ء ثم الى ربهم يحشرون (1183) . پس در نظام عالم جز مكلف مختار، مانند انسان ، هيچ موجودى اهل معصيت و بيراهه رفتن نيست .
از اينجا استفاده مى شود كه خداى تعالى براى هيچ موجودى مجهول نيست ، چون ظهور تمامى اشياء براى خود و يا براى غير، ناشى از اظهار خدا است ،اگر خدا چيزى را اظهار نمى كرد وهستى نمى بخشيد ظهورى نمى يافت . پس قبل از هر چيز ظاهر بالذات خدا است . و به اين حقيقت اشاره كرده و بعد از دو آيه فرموده :(الم تر ان اللّه يسبح له من فى السموات و الارض و الطير صافاتكل قد علم صلاتة و تسبيحه ) مگر نمى بينى كه براى خدا تسبيح مى كند هر كس كه در آسمانها و زمين است ، و مرغ در حالى كه بدونبال زدن پرواز مى كند، و هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مى داند، براى اينكه اين آيه براى تمامى موجودات تسبيح اثبات مى كند، و لازمه آن اين است كه تمامى موجودات خدا را بشناسند، چون تسبيح و صلات از كسى صحيح است كه بداند چه كسى را تسبيحمى كند، و براى چه كسى عبادت مى كند، پس اين آيه نظير آيه (و ان من شى ء الا يسبحبحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم ) مى باشد كه به زودى بحث آن خواهد آمد - ان شاءالله تعالى .
و در همان كتاب از مسعدة بن صدقه از امام صادق از پدرش (عليهماالسلام ) روايت كرده كه فرمود: مردى بر پدرم وارد شد و گفت : پدر و مادرم فدايت باد من مى بينم خداى تعالى در كتابش مى فرمايد: (و ان من شى ء الا يسبّح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم) اين چگونه است ؟ پدرم فرمود: درست است ، پرسيد يعنى مى فرمائيد: درخت خشكيده خداى را تسبيح مى گويد؟ فرمود آرى ، مگر نشنيدى چوبهائى را كه در خانه ها به كاررفته چگونه به صدادر مى آيد؟ اين همان تسبيح چوب خشك است كه مى گويد (سبحاناللّه على كل حال ). و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابى هريره روايت مى كندكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )