یک اویز

معنی کلمه یک اویز در لغت نامه دهخدا

( یک آویز ) یک آویز. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ مرکب ) تیغی که کوتاه و پهن باشد. ( آنندراج ). شمشیر کوتاه و پهن. ( ناظم الاطباء ). قسمی شمشیر کوتاه و پهن. ( یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه یک اویز در فرهنگ فارسی

( یک آویز ) تیغی که کوتاه و پهن باشد شمشیر کوتاه و پهن

جملاتی از کاربرد کلمه یک اویز

کلر با یک دختر جوان، شری بریکین که با یک موجود غول‌آسا تعقیب می‌شود، روبه‌رو می‌شود. دو نفر موفق شدند فرار کنند و وارد گاراژ پلیس بشوند، جایی که رئیس پلیس فاسد شری را در یک یتیم خانه رها کرده بود. کلر به زودی تلفنی را دریافت کرد که شری را به عنوان یک آویز که در حین ارتکاب جرم دزدیده بود، تجارت کند، تهدید کرده بود که اگر کلر تسلیم نشود، او را بکشد. کلر با اکراه موافقت کرد که این کار را انجام دهد.