یقین لو

معنی کلمه یقین لو در لغت نامه دهخدا

یقینلو. [ ی َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 52هزارگزی جنوب باختری قیدار. دارای 108 تن سکنه. آب آن از قزل اوزن و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

جملاتی از کاربرد کلمه یقین لو

محمدحسن زیدآبادی در زیدآباد، شهری از توابع سیرجان در استان کرمان به دنیا آمد. باستانی پاریزی، زمان تولد پیغمبر دزدان را با حدس قریب به یقین در فاصله سال‌های ۱۲۲۸ تا ۱۲۳۴ هجری قمری تعیین کرده است. شیخ محمدحسن یا همان پیغمبر دزدان، بیشتر ایام زندگی خویش را در کرمان طی نمود و به قول باستانی پاریزی (در یک مصاحبه)، در فاصله سال‌های ۱۲۴۰ تا ۱۳۰۰ هجری قمری، در کرمان سکونت داشت. با این وجود، وی از سیر آفاق هم غافل نبود و آنطور که سدیدالسلطنه کبابی در مورد او نوشته، بیشتر ممالک ایران را نیز سیاحت نمود و از جمله به‌خصوص بارها به شیراز و شهرهای مختلف استان فارس سفر کرد و گاهی برای ماه‌های متمادی در این شهرها سکونت داشت.
دارالبقا به عینِ یقین دیده چون خَضِر یک‌باره بر شکسته ازین عالم مجاز
گر التجا به کسی دارد و یقین داند که هیچ نیست به خود غایت کمال است آن
از دیگر اقدامات عباس میرزا اقدام به جلب مهاجران اروپایی برای سکونت در ایران به‌سال ۱۲۳۸ ه‍.ق/ ۱۸۲۳ م بوده‌است. نفیسی این اقدام عباس میرزا را «دلیرانه» می‌خواند و می‌گوید با توجه به شرایط مادی و معنوی آن روزگار — که به‌ویژه در حکمرانی تحت فرمان او یعنی آذربایجان رایج بوده — این اندیشه را باید از دلاوری‌هایی دانست که کمتر شخصی به آن می‌اندیشد. او ادامه می‌دهد این اقدام نایب‌السلطنه از سوی تاریخ‌نگاران ایرانی ثبت نشده و تنها اسناد آن، ترجمهٔ فارسیِ سه مقالهٔ چاپ‌شده در این‌باره در روزنامه‌های لندن است؛ و در ترجمه نیز ذکر نشده که مقالات در کدام روزنامه‌ها منتشر شده‌اند. میرزا صالح شیرازی — نمایندهٔ عباس میرزا در لندن — و عضو جامعهٔ فراماسونری؛ مأمور انجام این اقدام عباس میرزا بوده‌است. عباس میرزا یقین داشت که ایرانیان در اثر مراودات بسیار با اروپاییان، در علوم و صنایع — که در ایران کاملاً متروک شده بود — پیشرفت بسیار خواهند کرد.
ز دست هیچکس پوشید نتوان چنین خرقه یقین در راه اخوان
کمال تو تو میدانی یقین بس که هستی اوّلین و آخرین بس
طلبکارت بدم تادیدمت من مرا سر یقین از تست روشن
ای آنکه تو مانده در کمالی ناکرده یقین که در کمان کیست
یقین منصور لیلی بود و مجنون شد از عشق وصال خود دگرگون
من در عالم خارج اموری را ادراک می‌کنم که مادی نیستند و بنا بر این با عقل ادراک شده‌اند نه با حس؛ مانند امتداد (عرض، طول و عمق). هر شیء مادی امتداد دارد. چنین صفاتی که با عقل ادراک می‌شوند، به اندازه این واقعیت که من وجود دارم، روشن و بدیهی هستند. پس این امور هم یقینی هستند.
همه تقریر او از عقل و جان بود که عقل وجان یقین عین العیان بود
با این چه کند که خود یقین می‌داند کو مغلوبست و غالب مطلق من
ای بندهٔ خاکی تو زمانی تو زمینی صهبای یقین دَرکش و از دیر گمان خیز
نویسندگانی در پیشاور پاکستان و افغانستان این کتاب را زیر سؤال برده‌اند و در آن مواردی یافته‌اند که حدس و گمان مبنی بر جعلی بودن گنجینهٔ پنهان را نزدیک به یقین می‌کند؛ از جمله در ذکر روزهای هفته و ماه‌ها.
از افتادن او در میان قراولان داریوش همهمه پیچیده و از بعضی صدای شیون برخاست زیرا برخی از پارسی‌ها و مقدونی‌ها پنداشتند که این ضربت به خود داریوش اصابت کرده و سربازان یقین داشتند که داریوش کشته شده و رو به هزیمت گذاشتند.
از نحوه‌ی خلقت آن ها چیزی گفته نشده است اما به یقین مخلوق مورگوت نیستند چرا که آینور توانایی آفرینش موجودات هوشمند و باشعور را ندارند.