گنده بک

معنی کلمه گنده بک در فرهنگ معین

( ~ . بَ ) [ فا - تر. ] (ص مر. ) (عا. ) دارای هیکل درشت ، گردن کلفت .

معنی کلمه گنده بک در ویکی واژه

(عا.)
دارای هیکل درشت، گردن کلفت.

جملاتی از کاربرد کلمه گنده بک

پس نشین ای گنده‌جان از دور تو تا امیر او باشد و مامور تو
واز حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه حقتعالى جمعى را خلق كرده است كهبراى شفقت برايشان دنيا را تنگ كرده است و برايشان محبت دنيا را از ايشان برداشتهاست پس بسوى آخرت كه حقتعالى ايشان رابسوى آن خوانده راغب گرديده اند و بر تنگىمعاش و مكروهات دنيا صبر ميكنند و مشتاقند بآنچه نزد خدا است از كرامت ابدى و جان خود رادر رضاى خدا درباخته اند و آخر كار ايشان شهادت است پس چون بنشاءه آخرت روند حقتعالى از ايشان خوشنود باشد و ميدانند كه مرگ راهيست كه همه را در پيش است پستوشه براى آخرت خود اندوخته اند و طلا و نقره جمع نكرده اند وجامه هاى گنده مىپوشند و بقوت ضرورى قناعت مينمايند وزيادتيها را در راه خدا ميدهند كه توشه آخرتايشان باشد و از براى رضاى خدا با نيكان دوستى ميكنند و از براى خدا با بدان دشمنىمى نمايند، ايشانند چراغهاى راه هدايت وايشانند متنعم بنعيم آخرت .
ورنه دنیا زود مردارت کند گنده تر از خویش صد بارت کند
در حـديـث ديـگـر مـنـقـولسـتـكـه حـضـرت عـيـسـى عـليـه السـلام فـرمـود كـه اى بـنـىاسـرائيـل تـا گـرسـنـه نـشـويـد چيزى مخوريد و هرگاه گرسنه شويد بخوريد و سيرمـخـوريـد زيـرا كـه چـون سـيـر شديد گردنهاى شما گنده ميشود و پهلوهاى شما فربهميشود و پروردگار خود را فراموش ‍ ميكنيد.
درحديث معتبر از ابى عمرو منقول است كه گفت ديدم حضرت صادق (عليه السلام ) راكهجامه گنده پوشيده بودند و بيلى در دست داشتند و در باغ خود كار ميكردند و عرق از پشتمباركش مى ريخت گفتم فداى تو شوم بده من كار كنم فرمود كه دوست ميدارم كه آدمى آزاربكشد از آفتاب براى طلب معيشت .
بپاسخ چنین گفت آن گنده پیر که ای زبده و قدوه روزگار