گند سگ

معنی کلمه گند سگ در لغت نامه دهخدا

گند سگ. [ گ ُ دِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تفسیر خصی الکلب است و آن بیخی باشد، مانند خصیةالکلب و هر زوجی بر هم چسبیده یکی بزرگ و دیگری کوچک ، اگر مرد بزرگ آنرا بخورد و با زن جماع کند فرزندنرینه آرد و اگر زن کوچک آنرا خورد مادینه. خشک آن قطع شهوت کند و تر آن مقوی باه باشد و عربان آنرا قاتل اخیه گویند بواسطه آنکه آنها دو بیخ اند مانند دوزیتون بر هم چسبیده که یک سال یکی فربه و دیگری لاغرمیشود و سال دیگر آنکه فربه بود لاغر و آنکه لاغر بودفربه میگردد. ( برهان ) ( آنندراج ). دارویی شبیه به گند روباه که اکنون به سعلب معروف است و به تازی خصیةالثعلب نامند. ( ناظم الاطباء ). خصی الذئب. ثعلب. خصیةالثعلب. سحلب. بوزیدان. مستعجله. عروق بیض. شاطریون.

جملاتی از کاربرد کلمه گند سگ

زانیان را گند اندام نهان خمرخواران را بود گند دهان
جُعَل از گلستان ندارد نصیب ز کنّاس گند و ز عطار طیب
متولى حرم مطهر كه مردى باتقوا و خدمت گزار به حرم بود، آن شب را در رواق ماند وهمان جا به خواب رفت . در عالم خواب ديد قبر وزير شكافته شد و آتش از آن شعله ورگرديد و از دودى كه در آن بود بوى گند استخوان سوخته بلند است و به طورى شعلهزياد بود كه حرم و صحن پر از دود و آتش شد.
و رخسار آدمیان بدین گند تبه کرده‌ست.
ز گند دهانش نفس در گریز ز نور نظر، دیده‌اش پاک‌بیز
گند مخفی کان به دلها می‌رسید گشت اندر حشر محسوس و پدید
کز گند فتاده است به چاه اندر سرگین وز بوی چنان سوخته شد عود مطرا
نام این روستا در اصل گند آب بود است، ولی به دلیل تسلط اعراب بر ولایات ایران و از آنجایی که اعراب از تلفظ حرف «گ» عاجز بودند، نام رسمی این روستا به جُندابه تغییر کرد. هنوز هم اهالی این روستا و روستاهای اطراف، این روستا را به همان نام قبل تلفظ می‌کنند. به زبان نائینی «گِنداوَه»
بدان کار رستم ببستش میان ابا گستهم شاه گند آوران
امام رضا عليه السلام : انجير گند دهان را زايل مى كند، استخوان را سخت و مو را مىروياند.
وحید خر آخوند گند گدا عجب آنکه شاعر نداند مرا
دو بر گند بر یک شجر لیکن آن را جز از فیض قدسی نمائی نیابی
تیزی که خاص از جهت مغز احمقان از گند و گوه لخلخه رایگان کند
گند چنان خر بجای گند دماغش دارد بوی عبیر و عنبر اشهب