گله گاه خراب

معنی کلمه گله گاه خراب در لغت نامه دهخدا

گله گاه خراب. [ گ َ ل َ / ل ِ خ َ ] ( اِخ ) ( ناحیه ٔ... ) میانه جنوب و مشرق فرگ است. درازی آن از تنگ رودرتا محاذی تاشکت طارم هشت فرسنگ [و] پهنای آن از نیم فرسنگ نگذرد. محدود است از جانب مشرق و شمال به ناحیه طارم و از مغرب به ناحیه فرگ و از جانب جنوب به ناحیه بیونج. در زمان قدیم آبادی و نخلستانها و دهات داشت و چندین سال است از حلیه آبادی افتاده و بیابان گشته است و آب رودخانه مُرز در همه جای این ناحیه جاری و به آسانی در جدول و نهر افتاده زراعت می شد و هرگاه ( سرگاه ؟ ) این ناحیه هفت فرسنگ از قصبه فُرگ دور افتاده است. ( فارسنامه ناصری گفتار دوم ص 219 ).

معنی کلمه گله گاه خراب در فرهنگ فارسی

میانه جنوب و مشرق فرگ است .

جملاتی از کاربرد کلمه گله گاه خراب

گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیده‌ام من هر چه دیده‌ام ز دل و دیده دیده‌ام
آن برد از گله گاهی یک دبر این به یکدم می خورد هفتصد شتر