گل و گیس. [ گ َ ل ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) موی سر و زلف. مجموعه مو. انبوه موی سر. - گل و گیس یکدیگر را کندن یا گل و گیس کسی را کندن ؛ گل و گیس ضعیفه را کند.
معنی کلمه گل و گیس در فرهنگ فارسی
موی سر و زلف . مجموعه مو . انبوه موی سر : گل و گیس یکدیگر را کندن .
جملاتی از کاربرد کلمه گل و گیس
کشیده بر گل و نسرین ز بینی خطی در عین لطف و نازنینی
گل و سنبل و نرگس و نسترن که بردند با لاله و یاسمن
باغبان دستان بلبل را چه داند گو برو شورش مرغان شبگیر از گل و نسرین بپرس
در کمین کُن کمانداران ملک کبریا ناوک از شاخ گل و از غنچه پیکان ساخته
از گل و لاله و سرو لب جو، بیزارم تا تو بر سرو قدت روضهٔ مینو داری
گل و شمعند بیآن نازنین در بزم و من فیّاض ز یک سو رشک بر بلبل برم یک سو به پروانه
شدم سویش به چیدن دست بردم نچیدم آن گل و صد خار خوردم
ز آن است گل و نرگس رخسار تو سیراب کز دیده روان کردهام از مهر تو صد جوی
امروز خرمن گل و نسرین و سوسن است وین مو نه باز غالیه و مشک و لادن است
از ژاله چو لاله راست لل در کام برخیز و به سوی گل و گلزار خرام