گل هنگامه

معنی کلمه گل هنگامه در لغت نامه دهخدا

گل هنگامه. [ گ ُ ل ِ هََ / هَِ م َ / م ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) همان گل جنگ است. ( آنندراج ) :
صد مرغ خوش آهنگ بهر گوشه کباب است
هنگام بهار از گل هنگامه مستان.ملاطغرا ( از آنندراج ).رجوع به گل جنگ و گل همچشمی شود.

معنی کلمه گل هنگامه در فرهنگ فارسی

همان گل جنگ است .

جملاتی از کاربرد کلمه گل هنگامه

در آرزوی عارض و بالاش عندلیب هنگامه بر فراز گل و نارون زند
در دکن هنگامه ها بسیار بود لشکرش در عرصه ی پیکار بود
سخن کوته ندانم کرد، در هنگامه مهرش کسی کز وی سخن گوید، چه جای کوتهی باشد
چرا كه هر كسى به راستى خداى را شناخت و بزرگش داشت او را دوست داشته و به هرآنچه از جانب او باشد خشنود مى گردد، هيچ گرفتارى و تزلزلى در برابر آنچه ازجانب خدا بر او وارد گردد دامنگير او نمى شود و در هنگامه هاى فرود سخت ترينگرفتاريها، بالاترين آرامش و اطمينان و عميقترين خشنودى و رضايت خاطر براى آنانحاصل مى گردد و از بزرگترين مصاديق آن پيشواى شهيدان بود.
در روستاهاى اطراف ((تيسفون )) گندم كهنه ديده مى شد؛ در اندرونى ((دستكرت ))(ويلاىِ) سپندات انبارهاى بزرگى وجود داشت كه پر از گندم و خم هاى روغن بود.دهقانان با برگدان به شهرها روى مى آوردند. در چنين هنگامه اى بود كه اُسْقُفِ((نصيبين )) به اسقف مسيحيان ((تيسفون )) نامه اى نوشت كه : ((... ايران زمينسراسر دستخوش ‍ قحطى ، بيمارى و ناخشنودى همگانى است . آيا تجربه كليسا به مانياموخته كه بزرگان ايرانى براى گريز از خشم مردم به چه شيوه هائى دست مىيازند...))
هنگامه برای نجات جان برادرش نیاز به پول دارد. او برای آماده کردن این پول دست به خطر بزرگی می‌زند و…
در ایران برای نخستین بار در سال ۱۳۷۲ خانم هنگامه امیدی این ورزش را آغاز نمودند و پس از مدتی علاقه به این رشته افزایش یافت تا اینکه امروز این ورزش طرفداران زیادی در بین بانوان پیدا کرده‌است.
بارتولومیو در هنگامه وقوع جنگ انقلابی آمریکا تنها ده سال داشت، با این حال به شبه‌نظامیان محلی پیوست تا به مقابله با قبایل بومی آمریکا برود که به سوی مرزهای غربی یورش برده بودند.
هنگامه ی حسن و عشق گرم است از ما آهی، ازو نگاهی
تعجب نیست گر زاهد زشور ما به وجد آید که در هنگامه مستان در و دیوار می رقصد
خواهم به تو هنگامه هجران بنویسم جانا اگر این دیده گریان بگذارد
در قرون وسطی در اروپا از برخی از روزهای جشن مسیحیان مانند ۲۵ مارس و ۲۵ دسامبر، به عنوان روز سال نو استفاده می‌شد هرچند که در گاه‌شمارهای آن دوران سال دارای ۱۲ ماه، از ژانویه تا دسامبر بود. در آغاز سدهٔ ۱۶ میلادی اروپاییان بر آن شدند تا روز ۱ ژانویه را به صورت رسمی به عنوان روز نخست سال معرفی کنند. گاهی به این هنگامه روز ختنه (Circumcision Style) نیز می‌گویند چون ۷ روز پس از ۲۵ دسامبر است و بر روی روز جشن ختنهٔ مسیح می‌افتد.

11 مجلس سوگوارى ديگر، مجلس خاندان آن حضرت بود كه از واپسين لحظات شهادتآغاز و تا پايان عمر پيام رسانان آن وازشهادتگاه تا كوفه و شام و تا مدينه پيامبر درهمه زمانها و مكانها، بدون وقفه ادامه يافت ؛ براى نمونه :سوگ زين العابدين عليهالسلام براى پدر، چهل سال برپا بود و او در همه اين مدّت ، در شهادت پدر و يارانشمى گريست و سيلاب اشك امانش ‍ نمى داد، هر گاه غذا مى خورد از محاصره شدن پسرپيامبر و بستن آب و غذا بر روى او و تشنگى و گرسنگى او به هنگامه شهادت سخن مى گفت 

روز هنگامه شه ما، صف مژگان سپهش وآن خم زلف پر از حلقه، کمند و زرهش
3 گروه سوّم ، چهارهزار فرشته اند كه به هنگامه هاى طلوع فجر در كربلا فرود مىآيند و تا شامگاهان در آنجا سوگوارى مى كنند و آنگاه به آسمانها پرمى كشند و پس ازصعود آنها، چهارهزار فرشته ديگر فرود مى آيند و از شامگاه تا طلوع فجر و سپيدهسحر، همان برنامه را ادامه مى دهند.
خداوند اسب رسول الله را به امام حسين عليه السلام اختصاص داد كه شايد همان اسبىباشد كه ذوالجناح ناميده مى شود. مركبى كه در تشنگى اقتداى به صاحبش كرد و در اينكار او را بر خود مقدم شمرد؛ زيرا وقتى هنگامه نبرد وارد بر آب شدند، ذوالجناح دهانشرا در آب گذاشت و امام فرمود: تو تشنه اى و من هم تشنه ؛ به خدا سوگند تا ننوشى ،من آب نمى نوشم . آنگاه ذوالجناح سرش را بر داشت ، به اين معنا كه اى مولاى من تا شماآب ننوشيد من نمى نوشم . سپس امام فرمود: بنوش من هم مى نوشم ؛ آنگاه دستش را بهطرف آب برد و سپس آن ماجرا واقع شد كه بعدا خواهد آمد.
ز من هنگامه‌ای وه این جهان را دگرگون کن زمین و آسمان را
من به سوی جمع هنگامه شدم اطلاع از حال ایشان بستدم
مزن دامن به شمع فطرت والای من صائب که حق گرمی هنگامه بر نه انجمن دارم
بارى در اين وضع حساس و در اين هنگامه شورانگيز تاريخ ، چنانكه در صفحات گذشتهديديم ، پيامبر عظيم الشاءن اسلام ، پيشواى سعادت جاويد را به آن اجتماع پهناور، درحالى كه چند تن از مردان قوى الصوت گفتارش را تكرار مى كردند، معرفى كرد. بهطورى كه هركس در آن صحرا بود، حتى آنان كه در گرداگرد جمعيت ايستاده بودند، يا ازازدحام و سوز گرما به خيمه هاى خود پناهنده شده بودند، آن گفتار را شنيدند و على (ع )را بر سر دست رسول الله (ص ) ديدند.