گل مغان

گل مغان

معنی کلمه گل مغان در لغت نامه دهخدا

گل مغان. [ گ ُ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 4هزارگزی جنوب اردبیل و 2هزارگزی راه شوسه خیاو و اردبیل. هوای آن معتدل و دارای 10 تن سکنه است. آب آن از رود و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

معنی کلمه گل مغان در فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل

معنی کلمه گل مغان در دانشنامه عمومی

گل مغان محله ای است که در استان اردبیل، شهرستان اردبیل، بخش مرکزی قرار دارد.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیّت این روستا ۶۰۹۴ نفر با ۱۳۸۳ خانوار بوده است. این جمعیت در سال ۱۳۹۰ بالغ بر ۱۰ هزار نفر و ۱۵۰۰ خانوار می شد.

جملاتی از کاربرد کلمه گل مغان

مغان در اصل قبیله ای از قوم ماد بودند که مقام روحانیت منحصراً به آنان تعلق داشت . آنگاه که آیین زرتشت بر نواحی غرب و جنوب ایران یعنی ماد و پارس مستولی شد مغان پیشوایان دیانت جدید شدند. در کتاب اوستا نام طبقه ٔ روحانی را به همان عنوان قدیمی که داشته اند یعنی آترون می بینیم اما در عهد اشکانیان و ساسانیان معمولاً این طایفه رامغان می خوانده اند.  دهی است از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 4هزارگزی جنوب اردبیل و 2هزارگزی راه شوسه ٔ خیاو و اردبیل . هوای آن معتدل و دارای 10 تن سکنه است . آب آن از رود و محصول آن غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . سرزمین بَبَر در اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی، میان گیلان و تالش از یک سو و تالش و دیلم از سوی دیگر قرار داشت. نیز آن را نزدیک دیلم، گیلان، تالش و مغان آورده‌اند. سرزمین بَبَر محدودهٔ خلخال و منطقه مرزی تالش و گیلان را شامل می‌شود. در خرابات مغان رندان تمام می خورند و می برند فرمان من

علیزاده در سال ۱۳۳۷ به همراه خانواده از زادگاهش دشت مغان اردبیل به تهران مهاجرت کرد. او در دبستان شهپرست/هوشمند به مدیریت زوج هنری و فرهنگی آن زمان خانم شهپرست و آقای قاسملو که از مشوقان اولیه او بودند؛ تحصیل کرد. او ادامهٔ تحصیلاتش را در دبیرستان خوارزمی در خیابان دماوند گذراند و در سال ۱۳۵۴، فارغ‌التحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی از مدرسه عالی ترجمه شد.
غزلی با مطلع «در سرای مغان رفته بود و آب زده»، غزل شمارهٔ ۴۲۱ از دیوانِ حافظ در تصحیحِ محمد قزوینی و قاسم غنی است.
در صومعه و دیر مغان هیچ کسی را بی یاد تو در خرقه و زنار ندیدیم
برخی مورخین زمین‌های غرب خزر را موغان دانسته‌اند؛ و این نشان می‌دهد گستره و اهمیت تاریخی منطقه مغان بسیار بیشتر از اکنون آن بوده‌است.
ز چشم بد خرابات مغان را حق نگه دارد! که دارد در بط می، شیر مرغ و جان آدم را
نادر در اوایل سال ۱۱۵۶ ه‍.ق به دشت مغان رفت و از آن‌جا برای حمله به قلمرو عثمانی توپخانه‌اش را به کرمانشاه فرستاد.
ز مسجد رخت بر کوی مغان کش سرا در کوی صاحب دولتان گیر
عقل مخمور منع ما می کرد مست می رفت در مغان افتاد
در خرابات مغان رندانه رو خم می را نوش کن مستانه رو