گل سرشو

معنی کلمه گل سرشو در لغت نامه دهخدا

گل سرشو. [ گ ِ ل ِ س َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی که با آن سر شویند :
چون تواند کسی از خاک وطن سر پیچد
خشت خم دختر رز را گل سرشو باشد.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).و رجوع به گل و گل سرشور و گل سرشوی شود.

جملاتی از کاربرد کلمه گل سرشو

پس براى وداع نزد او رفت و گفت : قصد حج دارم شما را حاجتى هست ؟ احمد بن حمدون گفت: مرا حاجتى مهم است و بر تو آسان است چون حج را تمام كردى و به مدينه رفتى وپيغمبر(ص ) را زيارت كردى از من پيام به او برسان و بگو: يارسول الله چه چيز على بن ابى طالب شما را خوش آمد تا آنكه دخترت فاطمه (س ) رابه او تزويج كردى بزرگى شكمش يا باريكى ساق پايش يا بى مويى جلوى سرشو قسم داد او را كه اين پيام مرا برسان .