گل ستاک
جملاتی از کاربرد کلمه گل ستاک
از این ستاکها برای زمان گسترده (geniş zaman) استفاده نمیشود، زیرا روشهای مخصوص به خود را برای ساختهای منفی و توانی دارد.
نگره دوم: از پیشوند *از/*اس/*اش و ستاک *تاو ساخته شدهاست.
میتوان با افزودن -e و سپس -bil به هر یک از این سه نوع ستاک، مفهوم توانایی را رساند. -bil پیبست نیست، بلکه نمایندهٔ فعل bil- «دانستن، توانستن» است. هجای اول پایانهٔ ناتوانی بازماندهٔ فعل منسوخ u- «توان داشتن» است.
ز ستاک باغ طبعم به غرامت است طوبی ز نگار نقش فکرم به خجالت است مانی
بخردان در تموزها گوئی از نهال تو برده اند ستاک
ریشههای فعل یا ستاکهای فعل که به -le مختومند را میتوان با افزونههایی گسترش داد. این افزونهها، در صورت حضور، به ترتیب زیر میآیند و جهت فعل را مشخص میکنند:
فعل i- در نقش فعل ربطی ظاهر میشود. وقتی به فعل ربطی نیاز است، ولی پایهٔ مناسب از i- وجود ندارد، پایهٔ متناظر از ol- به کار میرود؛ این ستاک اخیرالذکر در سایر جاها به معنای «شدن» است.
سوسن لطیف و شیرین چون خوشه های پروین شاخ و ستاک نسرین چون برج ثور و جوزا
گه ز گلبن به خاک جستندی که به زیر ستاک جستندی
همچنین منفی کردن و توانایی ستاک فعل را ذیل § افعال ببینید.
آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود میخ آن خیمه ستاک سمن و نسرینا
هرجاکه دمد ستاکی اندر لب جوی دست بشرش بسر نهد پیکانی
برای فهرست کردن لغات در فرهنگهای لغت دو استاندارد هست: اکثر فرهنگهای لغت از روش سنتی فهرست کردن صورت مصدری افعال پیروی میکنند، اما برخی دیگر چون فرهنگ لغت ترکی به انگلیسی ردهاوس[پ] فنیتر عمل کردهاند و در عوض ستاک فعل را فهرست کردهاند، یعنی عنوان مدخل را رشتهای از حروف قرار دادهاند که با استفاده از قواعد واجشناختی میتوان همهٔ صورتهای دیگر فعل را از آنها تولید کرد. این مقاله نیز از همین روش اخیر پیروی میکند:
به پای سروبن اندر، ستاک سنبل تر شکسته بسته مثالی ز زلف یار آورد
آسمان خیمه زد از بیرم و دیبای کبود میخ آن خیمه ستاک سمن و نسترنا
ستاک گذشته برخی از فعلها به جای ختم به واکه و همخوان /d/ «د» فقط به واکه ختم میشود:
به هم بشکنی بال طاووس باغ که گردد ستاک کلان جای زاغ
ستاک یک مجموعه تلویزیونی محصول سال ۱۳۷۳ به کارگردانی سعید نادری، نویسندگی و تهیهکنندگی میباشد که از شبکه پخش شد.
ریشه این واژه شاید از ستاک اوستایی _xši به معنای فرمانروایی گرفته شده باشد. انگاره دیگر این است که برگرفته از واژهٔ «آشا» در ادبیات کهن (پهلوی و پارسی باستان و در دبیرههای "دین دبیره") به معنی راه راست (یعنی کسی که به راه راست میرود) باشد.[نیازمند منبع]
یک ره سوی کشت نیشکر پویم کلکی ز ستاک نیشکر گیرم