سر بسنگ امدن
معنی کلمه سر بسنگ امدن در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه سر بسنگ امدن
گر صد هزار سال زند ، سر بسنگ بر متین چو لفظ او گهری ناورد زکان
چه گفتم که باید زنم سر بسنگ کجا بوستان دارد این آب و رنگ؟!
از اول نظر سر بسنگ آمدش در اول نفس، دل به تنگ آمدش
گر بروی تو حریم خویش را در بسته اند سر بسنگ آستان زن لعل ناب آید برون