سر بسنگ امدن

معنی کلمه سر بسنگ امدن در لغت نامه دهخدا

( سر بسنگ آمدن ) سر بسنگ آمدن. [ س َ ب ِ س َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول ، مأیوس شدن. ناامید شدن.

معنی کلمه سر بسنگ امدن در فرهنگ فارسی

( سر بسنگ آمدن ) در تداول مایوس شدن نا امید شدن

جملاتی از کاربرد کلمه سر بسنگ امدن

گر صد هزار سال زند ، سر بسنگ بر متین چو لفظ او گهری ناورد زکان
چه گفتم که باید زنم سر بسنگ کجا بوستان دارد این آب و رنگ؟!
از اول نظر سر بسنگ آمدش در اول نفس، دل به تنگ آمدش
گر بروی تو حریم خویش را در بسته اند سر بسنگ آستان زن لعل ناب آید برون