گل بستان افروز
معنی کلمه گل بستان افروز در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه گل بستان افروز
از گل بستان که خواهد کرد بر دیوار رو گر بود بر صفحهٔ دیوار از پرگار گل
اندر آن بستان اگر خندیدهای تو گل بستان جان و دیدهای
گل بستان فروز دم نزند پیش رخسار او ز خوش نظری
همه گنج جهان ماری نیرزد گل بستان او خاری نیرزد
از گل بستان چو نازی پیش ما غیر کمخا در گلستان ورد نیست
عندلیب زبان گویا را گل بستان فروز ذکرت کام
بلبلی را که همین با گل بستان کار است بی گلش دیدن گلزار عجب دشوار است
من ز آب دیده هر شب باز یاری کرده ام تا گل بستان وصلم دربر آمد صبحدم
چو بستان شد رخ مستان چو مستان شد گل بستان
به گل گفت ای نگارستان خوبی رخ خوبت گل بستان خوبی