گشاده پا

معنی کلمه گشاده پا در لغت نامه دهخدا

گشاده پا. [ گ ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) آنکه یا آنچه پای آن گشاده باشد، میان دو پای آن فراخ بود: جانب ؛ اسب گشاده پا. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه گشاده پا

22 - آيـا كـسى كه خدا سينه اش را براى اسلام گشاده كرده ، و بر فراز مركبى از نورالهـى قـرار گـرفـته (همچون كوردلانى است كه نور هدايت به قلبشان راه نيافته ) واىبر آنها كه قلبهائى سخت در برابر ذكر خدا دارند، آنها در گمراهى آشكارند.
شـما آقايان مى دانيد كه دانشگاه يك كشورى اگر اصلاح شود، آن كشور اصلاح مى شودبـراى ايـنكه كسانى كه در راس امور اجرائى و قانونگذارى يا قضاوت واقع مى شوند،ايـن دانـشـگـاهـيـان و روحـانـيون مى باشند. بنابراين با اصلاح اين دانشگاه ، امور كشوراصـلاح مـى شـود و بـا انـحـراف دانـشـگـاه كـشور منحرف مى شود. حتى اگر يك استاد هممـنـحـرف بـاشـد، مـمـكـن اسـت اثـرش بـراى يك كشور چشمگير باشد و جمعى از جوانان رامـنـحـرف كـنـد و در دراز مـدت يـك غـائله اى بـزرگ درسـت شود. شما توجه داشته باشيدكـسـانى كه مى خواهند همه چيز ما را از بين ببرند در همه جا فعاليت مى كنند خصوصا دردانـشـگـاه بـراى ايـنـكـه اگـر دانـشـگـاه در خـدمـت غـرب بـاشـد، كشور در خدمت غرب است .بـنـابـرايـن دانـشـگـاه بـايـد بـوسـيـله افـراد مـتـعـهـد اداره شـود و بـكـلىمـتـحـول شود. اينكه شما مى گوئيد از دانشگاه به جبهه جنگ مى روند و شهيد مى دهند، يكامـر تـازه اى اسـت و ايـن هـمـان تـحـولى اسـت كـه در ايـن نـهـضـت پـيـدا شده است . اين يكتـحـول الهـى اسـت كـه اسـتـاد دانـشـگاه با كمال گشاده روئى به جبهه مى رود و شهيد ومجروح مى شود.
دربارهٔ او نوشته‌اند که «درِ سرایش بر اصناف فضلا گشاده و همیشه افاضل کرام هم‌صحبتش می‌باشند و مدام فصحای عالی‌مقام در خدمتش به‌سر می‌بردند، تقویت علماء و رواج فصحا در این روزگار از او است و اینکه به زرفانی نام باقی می‌خرد او است…»
خدايا خون ما و آنها را حفظ كن ، و ميان ما و ايشان را اصلاح فرما، و از گمراهى هدايتشانفرما، تا هر كه حق را نشناخته بشناسد، و هر كه بستم و دشمنى زبان گشاده كام بربندد و خوددارى نمايد.
محبوبيت اجتماعى  <>امام باقر عليه السلام فرموده است : بشاشت و گشاده رويى در برخوردهاى اجتماعى ،مايه جلب محبت مردم و قرب به خداوند است .
خداوندا، براستى كه گناهم با پناهنده شدن به عفو تو شب نموده ، و خوف و هراسم باپناهنده شدن به ايمنى تو شب نموده ، فقر و نيازمندى ام با پناهنده شدن به بى نيازىات شب نموده ، و خوارى و ذلّتم با پناهنده شدن به عزّت و سرافرازى ات شب نموده ،خداوندا، بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مرا بيامرز، و به من رحم آر، براستى كه توستوده و بزرگ و والايى ، خداوندا، نور تو تمام وكامل است لذا هدايت فرمودى پس ستايش ‍ مخصوص توست ، و بردبارى ات بزرگ استلذا عفو فرمودى پس ستايش ‍ مختصّ توست ، [و دست - رحمتت را گشاده اى لذا عطا فرمودىپس ‍ ستايش مخصوص توست ،] و اى پروردگار ما، روى [و اسماء و صفات ] تو گرامىترين رويها، و جاه و منزلت تو بزرگترين منزلتها، و عطاى تو برترين عطاست ، اىپروردگار ما، اطاعتت مى كنند و سپاس مى گزارى ، و معصيتت مى كنند و مى آمرزى ، وبيچاره و درمانده را اجابت مى فرمايى ، و رنجورى و گرفتارى را برطرف و از ناراحتىسخت و گلوگير نجات مى بخشى ، و فقير و نيازمند را بى نياز مى گردانى ، و بيماررا بهبودى بخشيده ، و هيچ كس ‍ نمى تواند پاداشِ [نعمتهاى تو را بدهد.] و تومهربانترين مهربانها مى باشى .
معاويه ، به على عليه السلام حسادت و دشمنى خاصى داشت و حتى نام او را نمى توانستبشنود و همراه با ناسزا و هتاكى از على عليه السلام ياد مى كرد و ديگران را نيز وامىداشت كه به على عليه السلام ناسزا گويند و او را لعن كنند. خود امير المؤمنين عليهالسلام هم به مردم خبر داده بود كه مردى گشاده حلقوم و شكم گنده ، پس از من بر شمامسلط خواهد شد و شما را به دشنام بر من و برائت جستن از من وادار خواهد كرد.(22)معاويه در خطبه هاى نماز جمعه ، همواره على عليه السلام را لعن مى كرد و به همهمناطق بخشنامه كرده بود كه چنان كنند و اين برنامهسال ها ادامه داشت . پس از 83 سال ، در زمان عمربن عبدالعزيز، آن شيوه زشت برافتاد.(23)
در اوايل كتاب (مكاسب ) از تهذيب از امام صادق (ع ) روايت شده است كه گفت :پروردگار، روزى احمقان گشاده كرده است ، تا خردمندان عبرت گيرند كه دنيا نه بهكوشش به دست آيد و نه چاره سازى .
(لا تَجْعَلْ يَدَك مَغْلُولَةً اِلى عُنُقِك وَلاتَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ)(223) در انفاق كردننه دست بسته باش و نه چنان گشاده دست كه بعد خود محتاج شوى .
ابن اعثم مى گويد چون حسين (ع ) به شهادت رسيد، عراقين (بصره و كوفه ) به فرمان عبيدالله زياد سر فرود آوردند و يزيد نيز او را به يك ميليون درهم جايزه سرافراز كرد كه با آن كاخهاى حمراء و بيضاى خود را در بصره ساخت و در بناى آنها هزينه فراوان به كار برد. او زمستانها را در حمراء و تابستانها را در بيضا مى گذرانيد. نامش در همه جا پيچيد و آوازه كارش به گوش همگان رسيد. گشاده دستى كرد و با دينار و درهم مردان نامى را به خدمت گرفت و شعرا به مدح و ستايش شعرها سرودند. (269)
از آن قِبل‌ که صبا را ز دست او اثرست جهان گشاده و خرم شود ز دست صبا