گشاده روان

معنی کلمه گشاده روان در لغت نامه دهخدا

گشاده روان. [ گ ُ دَ / دِ رَ ]( ص مرکب ) آنکه روانش منبسط باشد. رجوع شود به فرهنگ ولف شود. || دارای سعه صدر :
زبان برگشاداردشیر جوان
چنین گفت کای کارکرده گوان
هر آن کس که بر گاه شاهی نشست
گشاده روان باد و یزدان پرست.فردوسی.

معنی کلمه گشاده روان در فرهنگ فارسی

۱ - آنکه روحش منبسط باشد روشن فکر . ۲ - دارای سع. صدر .

جملاتی از کاربرد کلمه گشاده روان

ور از رواق گشاده نظر کنی سوی آب همه قوام جسد بینی و غذای روان
در ((فرگرد 18)) آمده است : ((در دوزخ سرما (باد) خشكى ، گنده بوئى وجود دارد،دوزخ عميق بوده ، داراى چاههاى سهمگين است ، و جانورانى دارد كه ارواح بدكاران را مىدرانند؛ كوچكترين آنها به بزرگى كوهى است . اما روان و روح نيكوكاران پس از مرگتوسط دو فرشته كه نويسنده اعمال اويند، به جاى ويژه خود مى رود، وپل صراط براى او به ارتفاع )) نيزه گشاده مى شود تا بتواند عبور كند.))
اگر بدکار باشد عجوزه‌ای بر وی ظاهر شده و به گفتهٔ عجوزه و از ترس آن، علی‌رغم میل باطنی، روان بر تیغ می‌رود و در سه گام که نماد اندیشه، گفتار و کردار بد است، بریده شده و به دوزخ می‌افتد. در هنگام عبور از پل مانعی وجود دارد که هم روان نیکوکاران و هم روان بدکاران با آن مواجهند و آن رودخانه‌ایست که از اشک سوگواران پدید آمده و بیانگر این است که در تعلیمات دینی زردشتی مؤمنان را از سوگواری بیش از حد بر متوفی منع می‌کردند. نیز در باورهای اسطوره‌ای آمده که پل چینوت دو رو دارد و برای نیکوکاران، عریض و گشاده است و برای بدکاران مانند لبهٔ تیغ باریک و تیز است. دینکرد یک سر این پل را بر فراز دایتی در ایران ویج و سر دیگرش را بر فراز البرز می‌داند.
مرا ز طبع روان هم گشاده گردد دل ز سبزه زنگ اگر آب جو تواند شست