گز شاهی
معنی کلمه گز شاهی در فرهنگستان زبان و ادب
جملاتی از کاربرد کلمه گز شاهی
پندگویان شاهی درمانده را دل میدهند حال او دانند اگر روزی چنین بیدل شوند
چاپ شدند. طرح این تمبرها نشان رسمی دولت ایران که همان شیر و خورشید که درون دایرهای جا گرفتهاند میباشد که گرداگرد آن با زنجیرهای با ۸۶ دانه مروارید پوشیده شدهاست و قیمت هر تمبر با حروف فارسی در چهار دایرهٔ کوچک در چهار گوشهٔ آن نوشتهشدهاست. این نخستین مجموعه از تمبرهای ناصرالدین شاهی است. [نیازمند منبع]
بالیندخت در دوران جوانی با واختانگ یکم ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک پسر به نام داچی و خواهر دوقلویش بود. داچی پس از پدرش به شاهی ایبری رسید. بالیندخت در سال ۴۵۵ میلادی در هنگام زایمان درگذشت.
انتخابات سلطنتی در لهستان شکلی از انتخابات بود که در آن یک فرد و نه یک خاندان به عنوان شاهی انتخاب میشد. این سنت از زمان تأسیس کشور لهستان وجود داشت و در زمان دودمان پیاست و دودمان یاگیلون تقویت شد و در زمان مشترکالمنافع لهستان–لیتوانی هم ادامه داشت. این شکل از انتخاب شاه براساس قانون اساسی ۳ مه ۱۷۹۱ لغو شد و نظام پادشاهی مشروطه جایگزین آن شد.
بر اورنگ شاهیش بنشاندند به شاهی بر او آفرین خواندند
چشم آن دارم که سوی خویشتن خواند مرا وین عجب نبود که شاهی پرسد از حال غریب
در شاهی و هنر خرد آموزگار توست واندر جهان به از خرد آموزگار نیست
وگرنه تو خود شاهی و شهریار تو را با سگ پاسبانان چهکار؟
در کشور ملاحت شاهی تو را تمام است شمشاد و سرو و طوبی با قامتت غلام است
اولین پرچم رسمی که توسط کشتیهای خدمتدهنده به دولت استعماری استفاده شده، پرچم آبی نیوفاندلند بود که در سال ۱۸۷۰ تصویب شد و تا سال ۱۹۰۴ مورد استفاده قرار گرفت. در سال ۱۹۰۴، تاج پرچم آبی با مهر بزرگ نیوفاندلند (که در سال ۱۸۲۷ تأیید شاهی را داشت) جایگزین شد و پارلمان بریتانیا پرچمهای قرمز و آبی نیوفاندلند را به عنوان پرچمهای رسمی ویژه نیوفاندلند مشخص کرد. پرچمهای قرمز و آبی با مهر بزرگ نیوفاندلند در قسمت پایانی آن از سال ۱۹۰۴ تا ۱۹۶۵ به طور رسمی استفاده میشدند، با این تفاوت که پرچم قرمز به عنوان پرچم مدنی توسط کشتیهای تجاری استفاده میشد و پرچم آبی توسط کشتیهای دولتی (طبق سنت بریتانیایی برای شناسایی کشتیهای تجاری/نظامی و کشتیهای دولتی) پرچمداری استفاده میشد.
کورش در ابتدا بهعنوان رفتگر بیرون کاخ شاهی مادها آغاز به کار میکند.
ز غصه او که بود مهلک بر آسمان شد تضرع ما شگفت ناگه گل تمنا ز غیب شاهی نمود بنگر
یکی را دست شاهی تاج داده یکی صد تاج را تاراج داده
که شاهی ز کورش توداری نسب هم اسب تو شیهه نزد بی سبب
ز شاهان نیز نبود لایق این رتبه جز شاهی که درویشی ز شاهی بر ترست از عین عرفانش