گره سست شدن

معنی کلمه گره سست شدن در لغت نامه دهخدا

گره سست شدن. [ گ ِ رِه ْ س ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گره سست شدن بر چیزی ، آسان و سهل شدن آن : [ پس از هفت سال تجسس عاقبت گیو جوانی را می بیند و گمان می برد که او کیخسرو است ].
به دل گفت گیو این بجز شاه نیست
چنین چهره جز درخور گاه نیست
پیاده بدو تیز بنهاد روی
چو تنگ اندرآمد بنزدیک اوی
گره سست شد بر در رنج اوی
پدید آمد آن نامور گنج اوی
[ یعنی کیخسرو پدید آمد ].فردوسی.

جملاتی از کاربرد کلمه گره سست شدن

گره سست شد بر در رنج او پدید آمد آن نامور گنج او