گذارنده شدن. [ گ ُ رَ دَ / دِ ] ( مص مرکب ) عبور کردن. رد شدن. رجوع به گذاردن شود : بیامد یکی ناوکش بر میان گذارنده شد بر سلیح کیان.دقیقی.
جملاتی از کاربرد کلمه گذارنده شدن
اين كلام يعقوب نظير همان كلامى است كه قبلا درباره ناپديد شدن يوسف به فرزندانشگـفـتـه بـود، در آن جا نيز وقتى پسرانش از صحرا برگشته و گفتند: ما به مسابقهرفـتـه بـوديـم و يـوسـف را نـزد متاع خود گذارنده بوديم و گرگ او را خورد... درپـاسـخشان گفت :بلكه نفس هاى شما كارى را در نظرتان آراسته و (مرا) صبرى نيكوبايد....(574)