کیوان غلام

معنی کلمه کیوان غلام در لغت نامه دهخدا

کیوان غلام. [ ک َی ْ / ک ِی ْ غ ُ ] ( ص مرکب ) آنکه کیوان بنده و فرمانبردار اوست : قمرسیر کیوان غلام. ( حبیب السیر چ 1 تهران ص 322 جزو 4 از مجلد 3 ).

جملاتی از کاربرد کلمه کیوان غلام

خواجه قنبر که هندوی کمیتش ماه را خوانده چون کیوان غلام خویش بدرش کرده نام
تو کز تاج سلاطین عار داری هم چنین دانم غلام درگه پیران کیوان آستان هستی
تا من شدم غلام سگ پاسبان دوست شد ماه، شمع محفل و کیوان غلام من
هندوی تو چون بلال کیوان سلمانت غلام پارسی خوان
یکی پیش ایوان کیوان غلام اسیر بیاورد نافع به نام
در ۱۶ آذرماه ۱۳۸۹ به همراه علی خدابخش (سرمایه‌گذار روزنامه شرق) احمد غلامی (سردبیر روزنامه شرق)، کیوان مهرگان (دبیر سیاسی روزنامه شرق) مهران فرجی و ریحانه طباطبایی (خبرنگاران روزنامه شرق) به اتهام تبلیغ علیه نظام توسط نیروهای امنیتی در مقابل منزل بازدداشت شد.
ما را نمی رسد هوس فیض بندگیت کیوان کمینه چاکر و جوزا غلام توست
هست کیوان غلام هندویت گرچه در چرخ هفتمین باشد!
گردون غلام است از خطر خورشید جام است از گهر کیوان حسام است از ظفر بهرام پیکان باد هم
پس از نیایش‌گیهان خدا و نعت رسول ستایش شه کیوان غلام باید کرد
خورشید نور، باده و ماه است جام ما ناهید مطرب آمد و کیوان غلام ما