کینه کشیدن

معنی کلمه کینه کشیدن در لغت نامه دهخدا

کینه کشیدن. [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) انتقام. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان القرآن ) ( منتهی الارب ). انتقام کشیدن. ( ناظم الاطباء ). انتقامجویی کردن : اگر خشم نیافریدی هیچکس روی ننهادی سوی کینه کشیدن. ( تاریخ بیهقی ).
ارجو که زود سخت به فوجی سپیدپوش
کینه کشد خدای ز فوجی سیه سلب.ناصرخسرو.همیشه کینه تو من کشم ز دشمن تو
رواست گر نکشی تیغ کینه کش ز نیام.مسعودسعد.هان تا حسام شاه کشد کینه از تو باش
از غور غصه صفر کند سینه از تو باش.خاقانی.گر نیی زهر، سینه کمتر سوز
ور نیی دهر، کینه کمتر کش.خاقانی.هر کس ز خصم کینه به نوع دگر کشید
مژگان به گریه لب به دعا خسروا سپار.شرف الدین شفایی ( از آنندراج ).

معنی کلمه کینه کشیدن در فرهنگ فارسی

( مصدر ) انتقام کشیدن .

جملاتی از کاربرد کلمه کینه کشیدن

مجله اسلنت آلبوم زمین‌لرزه‌های جزئی را خواهر ناتنی و دورافتاده از مثل یک نیایش مدونا توصیف کرده و نوشته: «خالقان هر دو آلبوم با مذاهب سرکوبگری که با آنها بزرگ شده‌اند و روابط تیرهٔ پدر و دختری درگیر هستند. اما در حالی که «آه پدر» مدونا در به تصویر کشیدن کم‌محلی و بدرفتاری پدر، بی‌رحم و کینه‌جو است، «زمستان» آموس حتی اگر اکراه داشته باشد به همان اندازه قدرتمند اما بسیار ظریف به سوی رئیس خیرخواه خانواده دست هم‌دردی دراز می‌کند.»
سینه خالی کن نزاری تا فرود آید ملک گر نه کی بتوان کشیدن کینه و پرخاش را