کین کش

معنی کلمه کین کش در لغت نامه دهخدا

کین کش. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) کین کشنده. انتقامجو. منتقم. ( فرهنگ فارسی معین ) :
فروماند کابلشه از غم به درد
زشیدسب کین کش بترسید مرد.اسدی.یاد آمد ایچ آنچه منت گفتم
کاین دهر کین کش است ز نادان کین.ناصرخسرو.همه پولادپوش و آهن خای
کین کش و دیوبند و قلعه گشای.نظامی.رجوع به کین کشیدن شود.

معنی کلمه کین کش در فرهنگ فارسی

( صفت ) انتقام جو منتقم .

جملاتی از کاربرد کلمه کین کش

سران یکسره تیغ کین آختند بدان لشکری جنگ درتاختند
ای ز مهر تو موافق را ثواب اندر بهشت وی ز کین تو مخالف را عقاب اندر سعیر
سراسر پر آشوب گردد زمین ز بهر سیاوش بجنگ و به کین
آن را که به مهر گوئی اجلس ایام به کین نگویدش قم
که منم کین بر زبانم می‌رود این جفاگر بشنود او چون شود
ز خاک و باد نماید اثر به حزم و به رزم ز آب و آتش گوید سخن به مهر و به کین
رخ از مهر تابم سوی کین روم به ایوان شاهنشه چین روم
کارول برنت، مایکل کین، چارلتون هستون، راک هادسن مجریان این مراسم بود.
این شخصیت توسط جان بروم و گیل کین خلق شد و اولین بار در فانوس سبز (جلد ۲) شماره ۷ (اوت ۱۹۶۱) ظاهر شد.