کیقباد کلاه

معنی کلمه کیقباد کلاه در لغت نامه دهخدا

کیقبادکلاه. [ ک َ / ک ِ ق ُ ک ُ ] ( ص مرکب ) که تاج و کلاهی چون کیقباد دارد. کنایه از کسی که دارای عظمت و رفعت مقام است :
چونکه بهرام کیقبادکلاه
تاج کیخسروی رسانده به ماه.نظامی.

معنی کلمه کیقباد کلاه در فرهنگ فارسی

که تاج و کلاهی چون کیقباد دارد ٠ کنایه از کسی که دارای عظمت و رفعت مقام است ٠

جملاتی از کاربرد کلمه کیقباد کلاه

به کین سیاوش پس از کیقباد کسی کو کلاه مهی برنهاد
شنیدست خسرو که تا کیقباد کلاه بزرگی بسر بر نهاد