کی مست

معنی کلمه کی مست در لغت نامه دهخدا

کی مست. [ م ِ ] ( اِخ ) ( سیاه ) نام قدیم مصر است چونکه زمینهای مصر را آن زمان زمین سیاه و اراضی کویرها را زمین سرخ می دانستند. ( ایران باستان ص 25 ).

جملاتی از کاربرد کلمه کی مست

در مجلس مستان دل هشیار اگر آید مهل دانی که مستان را بود در حال مستی خیر و شر
این همه مستی و آشفتگی من زان است تا خلافِ روشِ زاهدِ رعنا باشم
این البته آخرین اشتباه لوط نبود، بلکه او بعدها در حالت مستی اجازه داد تا دخترانش با او همبستر شوند که از نظر اخلاقی در یهودیت و مسیحیت کار غیراخلاقی ای به حساب می‌آید، طوری که حتی رابطهٔ جنسی با بستگان دورتر همچون نَوه حرام اعلام می‌شود..
بیخود و، دیوانه و، مست و، خراب و، سرخوشی طفل و، بازیگوش و، بی‌پروا و، خام و سرکشی
به مرگ و زندگی در خواب و مستی تویی با خویشتن هر جا که هستی
عقل کل مست و ملایک مست و جسم و روح مست جبرئیل و وحی مست و احمدمختار مست
چو او رهبر بود عشاق از ایندست کند ذرات را از دید خود مست
ای صاحب سلامت، خفته به خواب مستی تو در شب فراقت احوال من چه دانی؟
کار دلها باز از آن مژگان به سامان می‌رسد ریشهٔ تاکی به استقبال مستان می‌رسد
پیوسته چرا مست غرور از می دنیاست در مذهب این شیخ اگر باده حرام است
در دور چشم مست و لب می فروش او زهاد شهر روزه گشادند از شراب