کژ ترازو
معنی کلمه کژ ترازو در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه کژ ترازو
کان و ترازو اند در ایّام وجود تو بر دل نهاده سنگ زشوق وصل زر
از ترازو کم کنی من کم کنم تا تو با من روشنی من روشنم
من كاملا متوجه بودم ، تا مرحوم قاضى كاهوها را به صاحب دكان داد و ترازو كرد و بعدآنها را در زير عبا گرفت و روانه شد. من بهدنبال ايشان رفتم و عرض كردم : آقا شما چرا اين كاهوهاى غير مرغوب را سوا كرديد؟!
اندر ترازوی صلت او هزاردان همچون یکی و کم زیکی نیز در شمار
3 - (قسطاس ) به كسر قاف و ضم آن (بر وزن مقياس و گاهى هم بر وزن قرآن نيزاسـتـعـمال شده ) به معنى ترازو است ، بعضى آن را كلمه اى رومى ، و بعضى عربى مىدانـنـد، و گـاهـى گـفـتـه مـى شـود در اصـل مـركـب از دو كـلمـه (قـسـط) بـه مـعـنـىعـدل و (طـاس ) به معنى كفه ترازو است ، و بعضى گفته اند (قسطاس ) ترازوىبزرگ است در حالى كه (ميزان ) به ترازوهاى كوچك هم گفته مى شود.
به دور افکنده زین قحطی ز دامن ترازو سنگ خود را چون فلاخن
از حضرت امام موسى (عليه السلام ) منقول است كه حيواناتى كه مسخ شده اند دوازده صنفند، اما فيل پس از آن پادشاهى بود كه زنا و لواطه ميكرد و خرس اعرابى باديه نشينى بود كه دويتى ميكرد و خرگوش زنى بود كه با شوهر خود خيانت ميكرد وغسل حيض و جنابت نميكرد و شب پره خرماى مردم را مى دزديد وسهيل مرى بود كه در يمن عشارى مي كرد وزهره زنى بود كه مردم مي گويند كه هاروت وماروت از او فريب خوردند و ميمون و خوك جماعتى بودند از بنى اسرائيل كه در روز شنبه شكار كردند و امام سوسمار و چل پاسه گروهى بودند از بنى اسرئيل كه در زمان حضرت عيسى (عليه السلام ) چون مائده از آسمان نازل شد، ايمان نياوردند و مسخ شدند، پس يك گروه ايشان بدريا رفتند و ديگر بصحرا و اما عقرب مرد سخن چينى بود و اما زنبور قصابى بود كه از ترازو دزدى مي كرد.
به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا در ترازوی مکافات برابر باشد
هر دو از خاطر نیکو ز پی سختن شعر چون ترازوی زریم از قبل دون و خطیر
در ترازو هر دو را یکسان کشند زانک آن هر دو چو جسم و جان خوشند
فکرت دکان و ذوق ترازو خرد محک جان مشتری و دل درم وطبع نانباست
اندر آویزد از پی اِشراف از درونش ترازوی اِنصاف
سایر کاربردهای این ماده شامل تولید ترازو، محفظه باتری، هسته سیم پیچ، تجهیزات نوشتن و طراحی و پروانههای استوانهای برای تهویه مطبوع میشود.
تا وزن شهنشاه ترازو کردست شه گنج گهر بدامن او کردست