کژ ابرو

معنی کلمه کژ ابرو در لغت نامه دهخدا

کژابرو. [ ک َ اَ ] ( ص مرکب ) کج ابرو. که ابروی کج دارد. || مجازاً، صفت کمان به مناسبت خمیدگی و انحناء آن :
کمان کژابرو به مژگان تیر
ز پستان جوشن برآورده شیر. نظامی ( از آنندراج ).

معنی کلمه کژ ابرو در فرهنگ فارسی

کج ابرو . که ابروی کج دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه کژ ابرو

((ساتراپ ))ها و ((شهرداران ))، ((كنارنگان )) و ((اسپهبدان ))شمال و جنوب و خاور و باختر در چپ و راست به صف ايستاده اند. روحانيان دولتى ورسمى با ريشهاى بلند و زمرّدنشان و ابروان پر پشت خط وخال نشان ، بر دو پهلوى شاه شاهان ايستاده اند. ((گاهنامك ))(49) جزئيات تشريفاتدربار را به تفصيل آورده است . در نزديك پرده گاه ، ((سپهسالاران )) و خويشانخدايگان جاى دارند. دژخيمان شاه : ((زرمهر قارنى بزرگ اسپهبد و شاهپور مهرانىبزرگ وزيرك در جاى خود ايستاده اند.))
ناوکی کامروز دارم این قدرها زخم ازو خواهد آوردن قضا فرد ابروان از ترکشی
از تیر نگاه و تیغ ابروی گیسوی توام گریزگاه است
مست شد نقاش تا آن چشم جادو را کشید طاقتش شد طاق تا آن طاق ابرو را کشید
بر لب و چشمت نهادم دین و دل هر دو بر طاق خم ابروی تو
سالخورده است ، موهاى سفيد و پرپشت ، سر و صورت او را فراگرفته و ابروان سفيدو انبوهش ، جلوى چشمش را پوشانده است .
چه سود روی به محراب کردنم چو مرا خیال ابروی او رخنه در نماز کند
شايد نام تو هم در ميان اسيران كمند آن كمان ابرو پيدا شود!
و (تمييز) به معناى بيرون كردن چيزى از ميان مخالف آن و پيوستنش به موافق آناست ، پيوستنى كه آن را از مخالفش جدا سازد. و كلمه (ركم ) به معناى جمع كردن وقرار دادن چيزى است بر روى چيزى ديگر؛ ابر پر پشت را هم از همين جهت (سحاب مركوم) مى گويند كه قطعات آن روى هم قرار دارد، پس (سحاب مركوم ) يعنى مجتمع ابرو مجموع آن ، و تراكم اشياء به معناى روى هم قرار گرفتن آنها است .
هلال ابروی او را ز حسن موئی کم نگردد ار نگرد سوی ما به هر ماهی
نقشی ست کژ آن را که همی خوانیش ابرو اندر سر آن نرگس پر مست خمارت

و اين خود اشاره دارد به اينكه اعضاى تيمم همان دو عضو وضو هستند، ولى از آنجائى كه خداى تعالى با مسح متعدى به حرف (باء) تعبير آورده به ما مى فهماند كه مسح همه صورت و همه دست كه در وضو شستن آن واجب بود واجب نيست ، بلكه بعضى از صورت وبعضى از دست ها كافى است ، اين اشاره درست با آنچه از روايات كه از طرق ائمه اهل البيت وارد شده منطبق است ، در آن روايات محل مسح در صورت مشخص شده به ما بين رستنگاه موى سر تا ابرو، و در دست تحديدشده به مچ دستها تا سر انگشتان .

بنای ملک وملت راست کردی نیفکندی بطاق ابروان خم
در سال ۸۳۳ حافظ ابرو که خود احتمالاً از منطقه ارغیان گذر کرده برای جهان ارغیان ۱۲ قریه ذکر کرده که عبارتند از:
در رسانه‌های ایران عکسی از بنی‌صدر با پوشش زنانه و ابرو برداشته منتشر شد.
اختلال در کار این ماهیچه ایجاد سردرد و سرگیجه و اختلال در شکل دم ابرو می‌شود.
فلک بر ابروی من خم نداد و غمزۀ تو بیک اشاره کمان مرا کشید آخر

شهيد بهشتى بسيار خونسرد و بردبار بود، از تهمتها باكى نداشت و همواره درقبال اين بى حرمتيها مردانه مى ايستاد و خم به ابرو نمى آورد. او گاهى چنان از طرف مخالفان با اتهامات ساختگى در فشار قرار مى گرفت كه حوزه واكنش در برابر آن ها برايش تنگنا مى آفريد.

از تیر مژه چه صید می‌کرد وان ابروی چون کمان چه می‌شد