کچو کچو

معنی کلمه کچو کچو در لغت نامه دهخدا

کچوکچو. [ ک ُ ک ُ ] ( اِ صوت ) صوتی که بدان مردم برخی ولایات ایران سگ را خوانند، بیشتر برای خوردن ، مانند بیاه بیاه در جاهای دیگر. ( از یادداشت مؤلف ).

معنی کلمه کچو کچو در فرهنگ فارسی

صوتی که بدان مردم برخی ولایات ایران سگ را خوانند بیشتر برای خوردن مانند بیاه بیاه در جاهای دیگر.

جملاتی از کاربرد کلمه کچو کچو

این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹ نفر (۵خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن34 نفر(12خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸ نفر (۸خانوار) بوده‌است.
دهستان کچو نام دهستانی در بخش مرکزی شهرستان اردستان، استان اصفهان در ایران است.
این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۹ نفر (۸خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۵۲ نفر (۸۵خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳۲ نفر (۱۱۸خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۱ نفر (۴خانوار) بوده‌است.
حصیر بافی شغل اکثر زنان بلوچ در روستا است. از برگ درخت خرما که در زبان بلوچی به آن پیش می‌گویند استفاده کرده و طناب، بادبزن جانماز ساکهای کوچک و بزرگ و نیز جوال دو طرفه ای بنام کچو برای حمل، خرما می‌بافند. بلوچ‌ها از حصیر فرش نیز می‌بافند.
این روستا در دهستان کچو قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸ نفر (۱۷خانوار) بوده‌است.