کوه اب

معنی کلمه کوه اب در لغت نامه دهخدا

( کوه آب ) کوه آب. ( اِخ ) دهی از دهستان ده پیر که در بخش حومه شهرستان خرم آباد واقع است. 120 تن سکنه دارد که از طایفه ٔپیرالوند هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

جملاتی از کاربرد کلمه کوه اب

جامائیکا به‌طور کلی از دره‌ها و دشت‌های دلپذیری در غرب و مرکز تشکیل شده که گاه جمعاً به نام «سرزمین کاکپیت» نامیده می‌شوند. در مرکز کشور دو کوهستان به نام‌های «درای هاربور» (بندرگاه خشک) و موچو قرار دارند. در شرق کشور بلندترین ارتفاعات جزیره خودنمایی می‌کند که به آن رشته‌کوه آبی گفته می‌شود و از پایتخت کشور شروع شده تا منتهی‌الیه غرب جزیره ادامه پیدا می‌کنند. بلندترین نقطه این رشته‌کوه نیز قله کوه آبی نام دارد.
داغ غمی کز و جگر کوه آب شد بیمار را تحمل آن داغ غم نبود
آتش آه من هزاران کوه آب سازد و گر بود زاهن
در هوایت کوه آب از چشمه ها گردد روان ز آتش عشقت خروش و جوش در دریا گرفت
در کمر سنگ میان دو کوه آب گهر صفوة و دریا شکوه
زاغر در ۶ کیلومتری جنوب تفرش قرار دارد و بواسطه قرار گرفتن در دامنه کوه آب‌وهوایی مطبوع و منظره‌ای از تمام شهر تفرش را در پیش چشم قرار می‌دهد.
ازآنجایی که این منطقه درگذشته یکی از مناطق دامداری محسوب می‌شد، دامدارها برای تأمین آب مورد نیاز دام‌ها و نیز اهالی درفصل تابستان که برف‌های روی کوه آب می‌شد اقدام به ذخیره کردن برف در این چاه می‌کردند تا در موقع کم‌آبی، آب مورد نیاز خود و دام‌ها را تأمین کنند.
ببالید کوه آب‌ها بر دمید سر رستنی سوی بالا کشید