( کوشش آزمای ) کوشش آزمای. [ ش ِ زْ / زِ ] ( نف مرکب ) جنگ آزمای. جنگجو. جنگ کننده : جان را به آزمایش تیغ اجل برد هر دشمنی که با تو بود کوشش آزمای.سوزنی.
معنی کلمه کوشش ازمای در فرهنگ فارسی
( کوشش آزمای ) جنگ آزمای .جنگجو
جملاتی از کاربرد کلمه کوشش ازمای
جانرا بآزمایش تیغ اجل برد هر دشمنی که با تو شود کوشش آزمای