کور کور زدن

معنی کلمه کور کور زدن در لغت نامه دهخدا

کورکور زدن. [ زَ دَ ]( مص مرکب ) کورکور کردن. رجوع به کورکور کردن شود.

معنی کلمه کور کور زدن در فرهنگ فارسی

کور کور کردن

جملاتی از کاربرد کلمه کور کور زدن

هرکه اینجایگاه میرد کور کور خیزد چو کور شد در گور
گر نبودی دیده ی آن کور کور دیدی از آدم همه اشراق نور
خویش را بینی چراغی کور کور بل فزونتر پیش آن تابنده هور
معرفت کی ز قال می زاید رهبر کور کور کی شاید