کور شو دور شو

معنی کلمه کور شو دور شو در لغت نامه دهخدا

کور شو دور شو. [ ش َ / شُو ش َ / شُو ] ( دو جمله امری ) شاطران که پیشاپیش حرم پادشاه پیاده می رفتند، این عبارت را می گفتند؛ یعنی حرم پادشاه می گذرد چشمها بر هم نهید و ازجاده به کنار شوید. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

معنی کلمه کور شو دور شو در فرهنگ فارسی

شاطران که پیشاپیش حرم پادشاه پیاده می رفتند این عبارت را می گفتند یعنی حرم پادشاه می گذرد چشمها بر هم نهید و از جاده به کنار شوید.

جملاتی از کاربرد کلمه کور شو دور شو

گنج عشقش گر ندیدی کور شو زانکه کوری راه‌بین می‌بایدش
ور نخواهد دید حق را گو برو این چنین چشم شقی گو کور شو
قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما
تو گر عاشقی کور شو ازنظر توگرعاشقی لال می باش و کر
یار ار چه از چشم نکو دیدن نمی آرد مرا ای دیده بد، کور شو، گر ننگری در یار من
کور شو گو دیده خودبین که بهر آن جمال چرخ مجمر آفتاب اخگر بود انجم سپند
ای حسود از غم او گره نالم تو چرا کور شوی گر نشوی
موسیا بسیارگویی دور شو ور نه با من گنگ باش و کور شو
تو که هستی ز روی من بیزار کور شو تا نبینیم دیگر