معنی کلمه کور ساختن در لغت نامه دهخدا کور ساختن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) نابینا کردن. کور کردن. از نعمت بینایی محروم کردن : اِغْشاء؛ کور ساختن. تعمیة؛ کور ساختن. ( منتهی الارب ). و رجوع به کور کردن شود.