کهنه سرا
جملاتی از کاربرد کلمه کهنه سرا
جای رخش طلبم کی بود این کهنه سرا آسمان حلقه فتراک بود صید مرا
دیری ست چو آسیا درین کهنه سرا سرگردانم که از چه سرگردانم
بر سرای کهنه دلگیر دنیا دل منه رخت جان بردار و بار دل درین منزل منه
ما را ببرند بی گمان روزی زین کهنه سرای بی در و روزن
درین کهنه ویرانه گنج من اوست سرور سرای سپنج من اوست
تا چند بافسون جهان بند توان بود مردیم، درین کهنه سرا چند توان بود
مقصود نوا چیست؟ مطلوب صبا چیست؟ این کهنه سرا چیست؟
سَرای، سرای باتو، سرای کهنه یا سرای المقروص پایتختهای اردوی زرین مغول و از بزرگترین شهرهای سدههای میانه بودند. سرای (برگرفته از فارسی به معنی "عمارت" یا "دربار") نام دو شهر در نزدیکی ولگای جنوبی بود که بهطور متوالی مرکز حکومتی اردوی زرین (دولتی مغولی که در قرون سیزدهم و چهاردهم میلادی بر سرزمینهایی در ترکستان و روسیه کنونی سلطه داشت) بودند.
گذشته ز عمر جهانجو سپنج بر این کهنه ویران سرای سپنج